خوراک مردمان در اساطیر ایران

peoples-food-in-iranian-mythology//—–//پرهام صفریان//—–//در نامه‌های کهن ایرانی از نان و خوراک ایرانیان دوران اساطیری ویژه سخنانی به یادگار مانده است.در این یادداشت، سیر تحول خوراک مردمان در اساطیر ایران از گیاه‌خواری تا گوشت‌خواری بررسی می‌شود. با استناد به شاهنامه، بندهش و دیگر متون کهن، چگونگی تغییرات خوراک مردمان در دوران مختلف، از آغاز تا ظهور سوشیانس، و تأثیر آن بر باورهای ایرانیان تحلیل می‌شود.//—–//

از خوان رنگین تا نان خونین: روایت خوراک در اسطوره‌های ایرانی

در نامه‌های کهن ایرانی از نان و خوراک ایرانیان دوران اساطیری ویژه سخنانی به یادگار مانده است. برجسته‌ترین این یادکردها از شاهنامه، گرامی‌ترین این نامه‌ها، آغاز گوشت‌خواری انسان است، به هنگام ضحاک و به دستپخت ابلیس.

Picture1.jpg

به ضحاک عاقبتش گفته می‌شود، شاهنامه طهماسبی، موزه استانبول.

ابلیس، ضحاک و مزه‌ قدرت: آغاز گوشت‌خواری در شاهنامه

ابلیس به نیرنگ خود را به خوالیگری (خوالیگر: آشپز) ضحاک درمی‌آورد و پیوسته روز به روز مزه دهان سلطان جوان را به خوراک حیوانی خو می‌دهد.

فراوان نبود آن زمان پرورش

که کمتر بد از کشتنی‌ها خورش

به خون‌اش بپروردبرسان شیر

بدان تا کند پادشا را دلیر

Picture2.jpg

ضحاک بر تخت نشسته با دو دختر جمشید، صفحه‌ای از نسخه خطی شاهنامه. منبع

شاهنامه پس از این پیشگفتار پیدایی و مراحل رشد فن آشپزی را در چند بیت گنجانده که به گونه‌ای نمادین در چند روز آمده است؛

خورش زرده خاگ دادش نخست

بدان داشتش یک‌زمان تندرست

دگر روز…

خورش‌ها ز کبک و تزرو سپید

بسازید و آمد دلیپراُمید

سدیگر به مرغ و کباب بره

بیاراست خوان از خورش یکسره

به روز چهارم چو بنهاد خوان

خورش ساخت از پشتگاو جوان

بدو اندرون زعفران گلاب

همان سالخورده می و مشک ناب

Picture3.jpg

شاهنامه بایسنغری موزه کاخ گلستان، منبع

جمشید آموزگار گوشت‌خواری: دو روایت در گاهان و دینکرد

در این هنگام ضحاک در گوشه‌ای از پادشاهی جمشید جای‌نشین پدر شده و هنوز بر فرمانروایی جمشید نشوریده است. همچنان که شاهنامه تاریخ گوشت‌خواری را با ضحاک گزارش می‌کند، گاهانِ زرتشت نیز جمشید را کسی می‌داند که در پایان دوران فرمانروایی‌اش به مردمان گوشت خوردن آموخت.

«آشکار است که جم پسر ویونگهان از همین گناهکاران است. کسی که برای خوشنود ساختن مردمان خوردن گوشت به آنان آموخت…»

Picture4.png

گاهان، یسن ۳۲، بند ۸

و دیگر بار از متن اوستایی «وَرشت مانسَرنَسک» که خلاصه پهلوی آن در «دینکرد» نهم به امروز مانده، جمشید کسی است که به مردمان فرمان خوردن گوشت داده است؛ شما مردمان دارنده چارپا هستید یعنی شما که انسان هستید گوشت حیوان زیر دست خود را بخورید و این طبقه زیر دست برای شما به فراوانی گوشت فراهم می‌آورد.

Picture15.jpg

جمشید و ضحاک

طبخ انسان به کام ماردوش: قربانی، رهایی و هنر آشپزی

پس از آنکه ضحاک جای جمشید گرفت، از برای درمان ماران دوش خود هر شب از پسران دو تن قربانی می‌کرد. ارمائیل و گرمائیل خوالیگری آموختند و به خورشخانه شاهی وارد شدند تا مگر هر شب یک پسر را ازمرگ رهایی دهند.

یکی گفت ما را به خوالیگری                                   ببایدبر شاه رفت آوری

مگر زین دو تن را که ریزند خون                             یکی را توان آوریدنبرون

برفتند و خوالیگری ساختند                                   خورش‌ها بی‌اندازهبشناختند

خورشخانه پادشاه جهان                                     گرفت آن دو بیدار دل در نهان

اما پسر دیگر؛

از آن دو یکی را بپرداختند                                 جز این چاره‌اینیز نشناختند

… و فن آشپزی تا آنجا پیش رفت که از انسان خوراک ساختند. هرچند بنظر می‌آید که تنها خوراک ماران شده باشد نه مردمی.

Picture22.jpg

خوراک از آغاز تا پایان: چرخه‌ی تغذیه در بندهش

خوراک مردمان در اساطیر ایران، از آغاز تا پایان دوران‌های مختلف، تغییراتی گسترده داشته است که نشان‌دهنده تحول فرهنگی و اجتماعی ایرانیان است. در شاهنامه و دیگر متون اساطیری، از کیومرث تا سوشیانس، این تغییرات در نوع خوراک، از گیاه‌خواری به گوشت‌خواری و در نهایت بازگشت به آب، به وضوح نمایان است.

جز اینآگاهی بس شگفتی از باورهای نیاکان در نامه پهلوی بُندَهِش بدست رسیده که سرگذشت و سرنوشت خوراک مردمان از آغاز پرورش تن تا به انجام کار جهان را نمودار کرده است.

در بندهش چنین آمده که نخستین زوج بشر: “نخست آب، پس گیاه و سپس شیر و پسان گوشت خوردند، مردمان نیز چون زمانش فرارسد؛ نخست از گوشت، سپس از شیر، و سپس از نان خوردن بازایستند تا به دم مرگ که خوراکشان تنها آب است… ”

در شاهنامه این نخستین زوج نیامده و پرورش تن از کیومرث است، در این بیت:

ازو اندر آمد همی پرورش که پوشیدنی نو بد و نو خورش

Picture38.jpg

دیوان کیومرث، مینیاتور سلطان محمد از شاهنامه شاه طهماسب. موزه آقاخان، منبع

آغاز دوران کشاورزی: هوشنگ، کار و خوراک

شاهنامه گیاهخواری را در دو دوره میوه‌خواری و کشاورزی بخش کرده است. آمده است که هوشنگ از برای آسایش مردمان آب را به خانه‌ها کشید و این خود مقدمه‌ای شد بر کشاورزی و فراهم کردن خوراک؛

چو این کرده شد چاره آب ساخت

ز دریا برآورد و هامون نواخت

به جوی و به رود آب را راه کرد

به فرخندگی رنج کوتاه کرد

چو آگاه مردم بر این بر فزود

پراکندن تخم و کشت و درود

پسیجید(فراهم کرد) پس هر کسی نان خویش

بورزید و بشناخت سامان خویش

و یادآور می‌شود که پیش از این مردمان میوه‌خوار بودند؛

از آن پیش کاین کارها شد پسیچ

نبود خوردنی‌ها جز‌ از میوه هیچ

بازگشت به آب: ظهور سوشیانت و ترک خوراک

بندهش به دنبال متن پیشین، خوراکِ واپسینِ مردمانِ جهان را چون خوراکِ انسانِ دمِ مرگ آورده است. چنین که در هنگام ظهور سوشیانت نیز: ” … از گوشت‌خواری بازایستند، و از گیاه بازایستند، و جز آب نخورند، و ده سال پیش از رسیدن سوشیانس از آب خوردن باز ایستند و بدون خوراک به سربرند و با این همه نمیرند.”

Picture4.jpg

شاهنامه فردوسی، منبع

در نوشتارهای تاریخ اساطیری ایرانیان گردش خوراک مردم از لطیف‌ترین خوراکی‌ها تا سنگین‌ترین ماده‌ها اندریافت می‌شود؛ از آب و گیا تا گوشت و خون.  بازگشت آن باز به آب و بستن چرخه خوراک و روزگاری حتی بی‌آب زیستن در باورهای ایشان به رستخیز در متون برجای است.

حکمت سکوت سر سفره و آداب غذا خوردن

همچنین ویژه کردن خوراکی به روزی از سال، پرهیزهای خوراکی، ملاحظات ذبح حیوانات، روزه‌داری، بخشیدن خوراک میان مردم و به‌آئین خوردن با نوشتارهای اساطیری پیوند خورده است.

Picture5.jpg

برگی از شاهنامه، شیوه قزوین، سده دهم هــ .ق، کتابخانه بریتانیا لندن

از این میان در مروج الذهب مسعودی نکوهش سخن گفتن هنگام خوردن، اندرز کیومرث است که درآمیخته با باورهای پزشکی بیان شده است؛ ” گویند که گیومرث نخستین کسی بود که فرمود تا هنگام غذا خاموشی گزینند تا طبیعت سهم خود را بگیرد، و تن را با غذایی که بدان می‌رسد، اصلاح کند و جان آرام گیرد و هر یک از اعضاء در کار دریافت صافی غذا تدبیری برای تندرستی تن کند، و آنچه به کبد و دیگر اعضاء گیرنده غذا می‌رسد، مناسب و شایسته اصلاح آن باشد.

اما وقتی انسان در ضمن غذا به چیزی اشتغال ورزد، قسمتی از تدبیر او و بخشی از خوراک او به جایی که خاطر بدان داده منصرف و منقسم می‌شود و این کار نفس حیوانی و قوای انسانی را زیان رساند، و اگر بر آن مداومت ورزد به جدایی نفس ناطقه تشخیص دهنده متفکر از جسد فانی منجر می‌شود و این دوری از حکمت وخروج از راه صواب است…” مروج الذهب، مسعودی، ص۹۰

تحول «خوراک مردمان در اساطیر ایران» تا به ظهور سوشیانس ادامه می‌یابد و نشان‌دهنده درک عمیق ایرانیان از رابطه انسان با طبیعت است.

Picture6.jpg

جشن صده،شاهنامه فردوسی موزه متروپولیتن نیویورک

 

 

 

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *