architecture-teacher-knows//—–//کامبیز نوایی//—–//مطالبی که تحت عنوان «معلم معماری میداند که …» پیش رو قرار دارد، حاوی هفتاد و اندی نکته دربارهٔ آداب عمومی تعلیم در کارگاههای طراحی معماری است.//—–//
«معلم معماری میداند که … »: نکاتی پیرامون آداب عمومی تعلیم در کارگاههای طراحی معماری
مقدمه
مطالبی که تحت عنوان «معلم معماری میداند که …» پیش رو قرار دارد، حاوی هفتاد و اندی نکته دربارهٔ آداب عمومی تعلیم در کارگاههای طراحی معماری است. برای تهیهٔ این نکات به تجربهٔ فعالیت دانشگاهیم اتکا داشتهام که از اوائل دههٔ شصت شمسی آغاز شده و هنوز هم، پس از فراغت رسمی از تدریس در دانشگاه، بعضی از آنها کم و بیش ادامه دارد؛ فعالیتهایی که به تدریس در کارگاههای طراحی معماری، تدریس در کلاسهای نظری و عملی، راهنمایی رسالهها، برنامهریزی دورههای آموزشی، و به مدیریت گروه معماری یا بخشهایی از گروه در سالهای متمادی مربوط میشد.
در طول سالهای تدریس، برنامهریزی و مدیریت، که در کنار فعالیتهای حرفهایام رخ داد، به تدریج متوجه پیچیدگی و ظرافت تدریس در کارگاههای طراحی معماری شدم و دانستم که معلم کارگاه باید بر امرِ طراحی -مشتمل بر دانش برنامهریزی معماری، طرحریزی، نقد و شیوههای ارائه- تسلط کافی داشته باشد، و بداند که این دانش را «چگونه» باید به دانشجو انتقال دهد. اما در کنار اینها متوجه مطلب مهم دیگری هم شدم که به اندازهٔ
دانش تخصصی اهمیت دارد: دانش شیوههای عمومی تعلیم و تربیت. واقعیت آن است که معلمانی که از دانش عمومیِ تعلیمْ کم بهرهاند در انتقال دانستههای تخصصی ارزشمند خود به دانشجویان دچار مشکل میشوند.
معمولاً برای استخدام هیئت علمی در دانشکدههای معماری ملاک رد و قبولی، تنها به میزان تخصص متقاضیان مربوط میشود و قابلیت آنها در تدریس امور تخصصی زیر ذره بین قرار نمیگیرد، چه رسد به میزان آشنائیشان با شیوههای عمومی تعلیم و تربیت. و متاسفانه در دانشکدههای معماری، کارگاهها یا کلاسهای درسی برای ارتقاء سطح دانش مدرس تازهوارد، در زمینههایی که بیان شد، اتفاق نمیافتد؛ و چنین تصور میشود که قرار گرفتن مدرس جوان در کنار مدرسی با سابقه، به نیت مشاهدهٔ تجربیات وی در کارگاه طراحی معماری میتواند دانش لازم را فراهم آورد. حال باید پرسید که اگر توفیق این همنشینی وجود نداشت، یا وجود داشت ولی مدرسِ با سابقه نیز تنها به تخصص معماریاش متوجه بود و با آداب تخصصی و عمومی تعلیم فاصله داشت، آنگاه چه باید کرد؟
مطالبی که در اینجا عرضه شده است وگزارههای آن با عبارت مؤدبانهٔ «معلم معماری میداند» آغاز میشود، در اغلب اوقات، به مشترکات میان مدرسان همهٔ رشتههای دانش اشاره دارد. این گزارهها، تنها مقدمهای است برای کاری دقیق؛ نه به کفایت نکات عرضه شده معتقدم و نه از نحوهٔ دسته بندی آنها مطمئنم. امیدوارم مدرسان معماری در آن تأمل کنند و با نظر خودْ آن را قوام ببخشند.
در تدوین این متن، دوست خوبم ریحانه خاقانپور مرا یاری کرده است. از او متشکرم و برایش آرزوی بهترینها را دارم.
معلم معماری میداند که موفقیتش در کارگاه طراحی معماری متکی است به:
o دانش عمومیاش در تعلیم
o دانش عملی و نظریاش در طراحی معماری و تعلیم آن
o میزان استعداد و علاقمندی دانشجویان
o برنامهٔ آموزشیای که در کلِ دورهٔ آموزشی وجود دارد، و برنامهٔ کارگاه او
o کمیت و کیفیت فضای کارگاه طراحی معماری
معلم معماری برنامهٔ منسجمی برای کارگاهش دارد؛ برنامهای که دارای هدف، موضوع، روش مشخص و زمانبندیای کلی است؛ برنامهٔ مدون شده را در ابتدای نیمسال تحصیلی برای دانشجویان توضیح میدهد و همواره به آن وفادار میماند. پرسش وی از دانشجویان در پایان نیمسال تحصیلی، دربارهٔ محتوای برنامهٔ یاد شده و میزان تحققش در مدت زمان برگزاری کارگاه، امری پسندیده است.
معلم معماری، نه فقط برای کل نیمسال تحصیلی بلکه برای هر تمرین کارگاه برنامهای مشخص دارد؛ در این برنامه متوجه جزئیات است، چراکه به خوبی میداند بعضی خطاهای جزئی یا تذکرات ناگفته (انتخاب غلط مقیاس ارائهٔ طرح، خطا در طول مدت زمان انجام تمرین و … ) میتواند مشکلات اساسی در تمرین را سبب شود.
معلم معماری تمامِ وقت و دقت خود را به کارگاهش اختصاص میدهد و بر وقایع درون کارگاه نظارت دارد؛ چنانچه از دستیاری برخوردار است، وظایف دستیار مشخص است و با معلم معماری کاملاً هماهنگ میباشد.
معلم معماری اهل شور و مشورت است؛ شور و مشورت با سایر مدرسین کارگاهی که در آن فعال است و مدرسینی که در سایر کارگاهها و کلاسهای نظری یا عملیِ دانشکدهاش به تدریس اشتغال دارند. او می داند که نحوهٔ تعلیم مدرسین دیگر در میزان موفقیت او مؤثر است؛ مقاصد خود را با آنان در میان میگذارد و در مقابل نقطهنظرهای آنها را دریافت میکند.
معلم معماری دربارهٔ تصویری که دانشجویان از کیفیت کارِ وی در ذهن دارند، کنجکاو است، و کنجکاوی خود را با پرسشهای مدت به مدت از دانشجویان نمایش میدهد؛ با پرس و جو، نشان میدهد که برای نقطهنظرها و انتقادات مخاطبانِ خود احترام قائل است.
معلم معماری میداند که بخشی از موفقیتش در گروِ کیفیت مکان کارگاه است: اندازهٔ مناسب کارگاه، وجود تجهیزات کافی، و بالاخره محیطی دلپذیر که حضور تمامْ وقتِ دانشجو در کارگاه را فراهم سازد. بدیهی است هنگامی که این فضای محدودْ در دلِ دانشکدهای با همین صفات قرار میگیرد و آن دانشکده نیز در محیط دانشگاهی یا محیط شهریِ دلپذیری
واقع میشود، کار آموزش برای مدرس راحتتر خواهد شد.
معلم معماری میداند که آموزشِ واقعی هنگامی اتفاق میافتد که دانشجو برای کسب دانشْ «آمادگی» داشته باشد و در غیر این صورت، معلم باید به ترفندهایی روی بیاورد که موضوعِ دانش را در وجود دانشجو «بیدار» کند.
معلم معماری می داند که تعلیم و تعلم هنگامی تحقق مییابد که دانشجو نسبت به ضرورت کسب دانشی که به او تعلیم داده میشود اعتقاد و، از آن مهمتر، نسبت به دانش معلم در موضوع مطرح شده ایمان داشته باشد؛ و هنگامی که جد و جهد مدرس برای موفقیت هرچه بیشتر دانشجویش مشاهده میشود ،اعتماد میان معلم و متعلم دو چندان میشود.
معلم معماری میداند که انتقال دانش از معلم به دانشجو نه به سرعت بلکه با تدریج و تأنی اتفاق میافتد. در اغلب اوقات، هنگامی که مدرس با آب و تاب و وضوح کاملْ مطلبی را آموزش میدهد، آنچه که اتفاق میافتد تنها «اطلاع» دانشجو از موضوع مطرح شده است؛ اطلاعی که ممکن است به «به کار بستن» دانش منجر نشود. با «تکرار» موضوع از سوی معلم است که زمینه برای به کار بستن فراهم میشود. و معلم معماری میداند که باید هر موضوع بارها به کار بسته شود تا در وجود دانشجو نهادینه گردد؛ چراکه «تجربه با تکرار تبدیل به مقام میشود.» معلم معماری تلاش نمیکند که رفع نواقص علمی دانشجویان را به سرعت بر طرف کند. او برای هر دانشجویی برنامهای در نظر دارد که در طی آن نواقص وی نیز به تدریج بر طرف میگردد.
معلم معماری متوجه است که دانشجویان، همانند هر انسانی، واجد آرزوها و علائقی هستند؛ دلبستگیشان را کشف میکند و مبنای انتقال دانش طراحی معماری قرار میدهد. و البته وقتی علائق یاد شده را، به مانند قفلهایی در ذهن، مانعی برای رشد و پیشرفت میبیند، با ظرافتی، به رفع آن میپردازد.
معلم معماری میداند که بهترین فرصت برای آموزش در هنگامی است که اساساً معلم، درس و مدرسهای به صورت رسمی وجود ندارد، و رابطهٔ جدی و گاه خشکِ معلم – شاگردی به رابطهٔ صمیمانهای، از نوع خویشاوندی و دوستی، مبدل میشود. به همین خاطر در مواقعی که معلم و دانشجو در خارج از کارگاه در کنار هم به سر میبرند، در هنگام صرف غذا یا ورزش یا در سفرهای علمی، بهترین شرایط برای تعلیم و تعلم فراهم است؛ تعلیم و تعلمی دو طرفه.
معلم معماری میداند که بیان مطالب علمی به دانشجو باید با توجه به ظرفیتهای پذیرش وی اتفاق بیفتد؛ و چه بسا طرح مباحث مهمْ زودتر از موقع، نتایج نامطلوبی را به بار آورد. معلم معماری توجه دارد که دانشجویش در چه مرحلهای از دانش معماری است و انتظاراتش را از اَعمال و پاسخهای دانشجو با آن انطباق میدهد.
معلم معماری تلاش میکند که در فرآیند کسب دانش توسط دانشجو، در موضوعی که بین او و دانشجویش مطر ح است، از وی پیشی نگیرد و پابه پای دانشجو به کشف مطلب بپردازد؛ چراکه واقف است دانشجو هنگامی نکتهای را به خوبی فرا میگیرد که خود را در یافتنِ حقیقت سهیم بداند. معلم معماریِ مجرب، نقش «مامایی» را بر عهده میگیرد که به تولد دانش توسط دانشجو مدد میرساند.
معلم معماری میداند که «تجاهلِ» معلم از روشهای کارآمد در تعلیم است. در تجاهل همراه با دانایی کامل، معلم معماری حضور خود را در فرآیند تعلیم کمرنگ، بلکه نامرئی میسازد.
معلم معماری به موضوع طراحی معماری علم تفصیلی دارد:
- به آشنایی با برنامهریزی معماری، و محصول آن یعنی برنامهٔ معماری
- به آشنایی با طرحریزی معماری، و محصول آن یعنی طرح معماری
- به آشنایی با شیوههای ارائه ، کلامی و تصویری
- به آشنایی با نقد آثار معماری، با اتکا به خود آثار
معلم معماری از قدرت تجسم و از تواناییِ به تصویر در آوردن آنچه تجسم کرده، برخوردار است. در عین حال میتواند در آن تصویر به راحتی تصرف کند یا بدیلی برای آن ارائه نماید. معلم معماری، در مقام طراحیْ ماهر وارد گود میشود و هنر خود را پیشِ چشم دانشجویان قرار میدهد. عمل وی ممکن است با تصرف ساده و هوشمندانه در طرح دانشجویی اتفاق بیفتد و طرحی نازل را به سادگی به طرحی قابل قبول تبدیل کند، یا فارغ از طرح دانشجو، خودْ طرحی را مرتبط با موضوع کارگاه در اندازد. شرکت جستن معلم معماری، همراه با دانشجویان، در اسکیسی که خودِ وی برای برنامهای کوتاه مدت (یک روزه) معین کرده است، اتفاق مهمی است. نتیجهٔ کارِ معلم ممکن است علاوه بر دربرداشتن محصولی خوب، حاوی نمایش سلسله مراتب طراحی او نیز باشد، که چنانچه در کنار طرحهای دانشجویان به نمایش درآید، تحولی را در کارگاه سبب شود.
معلم معماری، مفسر و شارح مجربی است؛ آثار معماری را به خوبی تجزیه – ترکیب، نقد و ویراستاری میکند؛ جراح زبردستی است که آثار دانشجویان را میشکافد و میفهماند؛ آینهای است که به واسطهاش، دانشجو میتواند مشخصههای اثر خود را بفهمد و نقاط قوت و ضعف آن را درک کند. معلم معماری در تحلیل آثار، چه مربوط به دانشجویان و چه غیر آن، به ابعاد کاربردی، زیباشناختی و معنوی هر اثر توجه دارد.
معلم معماری، «کلنگر» است و این خصلت مهم را در دانشجویانش بیدار میکند.
معلم معماری با مواد ساختمانی و با فنآوری در طراحی و ساخت بناها آشناست، و به اهمیت دانشِ طراحیِ جزئیات ساختمانی واقف است. به همین خاطر، به هنگام بازبینی طرحها، چه در مراحل اولیهٔ طراحی و چه در مراحل تفصیلیتر، به این امور میپردازد و تاکید میکند که دستیابی به اثری دلپذیر، بدون تسلط به این امور ممکن نیست. معلم معماری با دعوت از متخصصین سازه، تاسیسات الکتریکی، مکانیکی و مانند آنها به کارگاه طراحی معماری و طرح موضوعاتی که همهٔ این متخصصین را در موضوع دخیل میکند، به مقصود خود میرسد.
معلم معماری میداند که وظیفهاش انتشار سبک و سیاق مکتبی از معماری نیست و در تحلیل آثار دانشجویان و درک و اصلاح آنها سلیقهٔ شخصیاش را کمتر دخالت میدهد.
معلم معماری شیوههای مختلف ترکیببندی (تکرار، تضاد، تقارن، دوخت و دوز، و … ) را میشناسد و در هنگام بررسی طرح دانشجویان به ترکیب بندی های به کار گرفته شده از سوی ایشان اشاره میکند.
معلم معماری هم همیشه یک «دانش جو» است، مستمراً مطالعه میکند، آثار ارزشمند معماری را بررسی میکند و دربارهٔ آنچه که نمیداند میپرسد. آماده است که از دانشجویانش هم نکتهای را فرابگیرد و قدردانی خود را بابت دانشی که به او افزوده شده نشان بدهد.
معلم معماری میداند که دانشجویان، در سالهای تحصیلی پیش از دانشگاه اغلب با موضوعات علمی و نظری سر و کار داشته و در فضای «تعلیم» (تحت تاثیر معلمان متکلم وحده)، به دور از جامعه، به دور از طبیعت، به دور از تجربیات عملی، به دور از تعقل و خلاقیت به سر بردهاند؛ همواره با استدلالهای عقلی سر و کار داشته اند و در دنیای علم پرسه زدهاند: جایی که سؤالها معمولاً روشن است، جوابها روشن است و سیر از سؤال به جواب هم روشن؛ و اینک به دنیایی پا گذاشتهاند که همه چیز برعکس است.
آنچه معلم معماری از دانشجویان میخواهد به مثابه غواصی در محیطی ناآشناست، همراه شدن با طبیعت و جامعه است، تعقل و خلاقیت است و … . به یک تعبیر، آموزش دانشجو در دوران پیش از دانشگاه به مثابه حرکت در روزی روشن و آفتابی است، در حالیکه تجربهٔ طراحی معماری شبیه به سفری شبانه است. و کار مهمِ معلمِ معماری ایجاد تحولی برای انتقال از حالی به حال دیگر است.
معلم معماری میداند که آموزش طراحی با ورود به آموزشکدهٔ معماری آغاز نمیشود. دانشجویان تازهوارد، بدون آن که متوجه باشند، مجموعهای از تجربیات معماری را با خود به همراه دارند: تجربهٔ ساختن خانهای گِلی در کنار دریا یا حاشیهٔ رودخانه، تجربهٔ سامان دادن به اثاثیهٔ اتاق خواب خود، تجربهٔ چیدن اجزای سفرهٔ غذایی برای میهمانی، تجربهٔ باز کردن در و پنجرهٔ یک اتاق برای وزش باد و خروج رطوبت بیش از اندازهٔ موجود در فضا، تجربهٔ ساختن یک کاردستی یا دوختن لباسی ساده، تجربهٔ پرسه زدن در کوچه و بازارهای شهری تاریخی، تجربهٔ زمین خوردن بر روی سنگ صیقلی مرطوبی که به اشتباه در محیط باز به صورت کفپوش نصب شده است و . . . معلم معماری از
تجربیات گذشتهٔ دانشجویان میپرسد و آنها را دستمایهٔ تجربیات جدید آنها قرار میدهد.
معلم معماری، آزاداندیشی و رشد خلاقیت دانشجو را وظیفه مهم خود میداند و برای این منظور تمهیداتی میاندیشد: به طرح و سخنی که با طرح و سخن دانشجو متفاوت است اشاره میکند؛ او را به دام آزمون و خطاهای متعدد میاندازد؛ در بدیهیات و امور قطعی چون و چرا میکند؛ در بین شاخههای مختلف علم و هنر و معرفت گام برمیدارد؛ به طنز میپردازد و از درون آن نتیجهای مهم بیرون می آورد؛ در میان گفتارهای جدی سر از طنز در میآورد؛ با اندک تلاشی ،طرحی را در پیش چشم دانشجو خلق میکند، و …
معلم معماری، به هنگام تدوین برنامهٔ آموزشیِ کارگاه طراحی در طول یک نیمسال تحصیلی، متوجه اهمیت آنچه دانشجویان در طی نیمسال گذشته و پیش از آن کسب کردهاند هست. به علاوه، به دروسی که ایشان همزمان با کارگاه طراحی در کلاسها یا کارگاههای دیگر فرا میگیرند نیز توجه دارد.
معلم معماری، به نیتِ تحکیم آموختههای پیشین دانشجویان، آموختههای ایشان را در کارگاه مطرح میکند و از آنها مقدمهای برای ورود به مباحث نظری و عملی کارگاهِ خود فراهم میآورد.
معلم معماری میداند که دانشجویانْ واجد شخصیتها و خلق و خوهای متفاوتاند: بعضی طبیعت علمی دارند و بعضی هنری، بعضی سختکوشند و بعضی راحت طلب، بعضی اهل رهبریاند و بعضی اهل اطاعت، بعضی جدیاند و بعضی شوخ، و … ؛ و در میان انواع این خصلتهای وجودی، متوجه است که کدام یک خصلتِ تعلیمی دارند و کدام یک خصلت تعقلی. او این دو خصلت را محترم میشمارد، در حالیکه تعلیمیها را به سوی تعقل میکشاند و تعقلیها را به سوی تعلیم.
معلم معماری میداند که رشد دانشجو با میزان اعتماد به نفسش مربوط است . پس برای ارتقاء خصیصهٔ یادشده تمهیداتی میاندیشد. او میداند که در این زمینه میتواند الگویی برای دانشجویش باشد؛ نشان بدهد که شخصیتی صاحبِ رأی و اندیشه، دارای سخن و فعل ارزشمند است، درحالیکه به آراء و افعال دیگران هم توجه دارد و محترم میشمارد.
معلم معماری میداند که به سرانجام رساندن یک طرح و موفقیت در آن، به گونهای که برای دانشجو احساس رضایت از خود بیاورد، در اعتماد به نفس دانشجو بسیار مؤثر است و بنای موفقیتهای بعدی میشود.
معلم معماری برای پرواز دادن دانشجو، او را به بالا پرتاب نمیکند، بلکه زمینهای را فراهم میکند که بال و پری بر وجودش بروید.
معلم معماری در هنگام پرسش از دانشجو، به گونهای رفتار نمیکند که وی را به دام «نمیدانم» بیاندازد؛ بلکه برعکس، حتی هنگامی که از بی اطلاعی دانشجو مطمئن است، به گونهای رفتار میکند که گویی مخاطبش با موضوع پرسش شده آشناست، و تلاش میکند که دانشجو جوابی را، هرچند ناقص، عرضه کند. معلم معماری میداند که اعلام نادانی از سوی دانشجو به معنای پیروزی او نیست.
معلم معماری پرسشگری زیرک است و در هنگام گفتگو با دانشجویانش نشان میدهد که طرحِ سؤال خوب چقدر مفید است، و تحلیل سؤالِ پرسیده شده چه ارزشی دارد.
معلم معماری، از سخنان تجریدی، از استعارههای گنگ و از فلسفه بافی میپرهیزد. از موضوعات ساده و ملموس، از مثالهای قابل فهم آغاز میکند و، در صورت ضرورت، به مفاهیم پیچیده میپردازد.
معلم معماری، در گفتگو با دانشجویان، از زبان ساده ، کلام مختصر و در عین حال دقیق و پُر محتوی بهره میبرد و میکوشد تا فرهنگ واژگان ایشان را ارتقأ ببخشد.
معلم معماری تفاوت میان آنچه که به عقل و علم مربوط است را با آنچه که به سلیقه و پسند و عمل هنرمندانه مرتبط است میفهمد و این دو وادی را با هم اشتباه نمیگیرد. او تلاش میکند که دانشجویان را به وادیِ تفکر منطقی و نظم و انضباط ذهنی، و همچنین به دنیای تجسم و تخیل و خلاقیت بکشاند؛« محیطی »را فراهم میکند که در آن، دانشجویان هر عملی را براساس «نیتی» انجام دهند؛ چراکه روح هر عملی در نیت آن است.
معلم معماری، آموزش طراحی معماری را با نحوهٔ تعلیم در رشتههای علوم تجربی یا مهندسی یکسان نمیداند؛ چراکه در طراحی معماری، برخلاف رشتههایی که ذکر شد، دانشِ طبقهبندی شدهٔ دقیقی از موضوعات و سلسله مراتبِ معینی که معلم و شاگرد باید طی کنند، وجود ندارد. اساساً در رشتهٔ معماری حدود و ثغور مباحثی که دانشجو باید فرا بگیرد کاملاً مشخص نیست.
به این ترتیب، در دورهٔ محدود آموزشی، دانشجوی معماری تنها به «بعضی» موضوعاتِ طراحی معماری میپردازد و در آنها تجربه کسب میکند، و آموزشِ بعضی دیگر به دورهٔ کار حرفهای (پس از فارغ التحصیلی) موکول میشود. به علاوه، برخلاف روش تعلیم در علوم تجربی یا مهندسی که معمولاً از مباحث مجرد و تئوریک آغاز و سپس وارد مصادیق و تجربهٔ عملی میشود، تعلیم طراحی معماری، از همان ابتدا، با عمل سر و کار دارد، با پروژهای واقعی. معلم، موضوعی را بهانه قرار میدهد و از دانشجویان میخواهد که پاسخی را برای آنچه خواسته شده ارائه دهند. در همین جستجوهاست که بسیاری از مبانی طراحی معماری بر دانشجو آشکار میشود.
معلم معماری میداند که بحثهای ظریف طراحی معماری، چه کاربردی و چه غیر کاربردی، هنگامی به خوبی به ذهن و دل مینشیند که در قصهای پیچیده شوند.
معلم معماری میداند که تعلیم طراحی معماری در وادی ابهام اتفاق میافتد؛ ابهام در سؤال، ابهام در جواب، ابهام در فرآیند طراحی و … . دانشجو برای پیدا کردن طرح مطلوب ،لاجرم، مدت زمانی را در شرایط ابهام و گمگشتگی سپری میکند. صبور بودن در فضای ابهام آلودْ بخشی از آموزش معلم معماری به دانشجویان است.
معلم معماری، منابع کسب دانش را به دانشجویانش معرفی میکند: اندیشههای اهل فن (طراحان و صاحبنظران معماری)، کتابها و مقالهها و فیلمهای ذیربط، بناهای ارزشمند، مشخصههای جامعه و عالم طبیعت را؛ و بر نقشِ تجربههای شخصی و عقل سلیم، به عنوان دو منبع مهم تاکید میکند.
معلم معماری متوجه است که غیر از کلامش، حرکات بدنیاش نیز میتواند تاثیرات مطلوب یا نامطلوب بر دانشجویان بگذارد.
معلم معماری میداند که ضرورتی برای طرح موضوعات متنوع در هر جلسهٔ بازبینی طرح یک دانشجو وجود ندارد؛ تمرکز بر موضوعاتی معدودْ نتیجه آموزشی موفقتری در بر دارد؛ و حتی بهتر است در میان موضوعات مطرح شده، بر یک موضوع تمرکز بیشتری صورت بپذیرد.
معلم معماری میداند که شیوههای بیان مقصودْ بسیار متنوع است؛ از کلام، درد دل و نوشته گرفته تا طرحهای پیچیده، مدلهای سه بعدی و انواع انیمیشنها. او این تنوع را نشان میدهد و فایدهٔ هر یک را به دانشجو متذکر شود.
معلم معماری میداند که ایجاد رقابتِ سالم بین دانشجویان در رشد آنها مؤثر است. به این سبب از بعضی دانشجویانِ فعال و موفق کارگاه الگو میسازد. از سوی دیگر، همکاری دانشجویان در حلقههای کوچک، برای به ثمر رساندن یک طرح (یا پژوهش) را نیز در برنامه کار خود قرار میدهد.
معلم معماری، در کنار بازبینی طرح دانشجویانْ تک به تک، ممکن است از حلقههای کوچکِ چند نفری برای بررسی طرحها استفاده کند؛ یا آن که تمامی دانشجویان را در کنار هم جمع کند تا به بررسی یک یا چند طرح بپردازد. در فضای گفتگوی مفیدی که به این صورت پدید میآید، ممکن است معلمْ نقش خود را به یک یا چند دانشجو تفویض کند.
معلم معماری متوجه اضطراب دانشجویان در موقع برگزاری اسکیسهای کوتاه مدت یا در موقع تحویلهای مقطعی و نهایی پروژهها هست و برای این موضوع تمهیداتی می اندیشد.
معلم معماری، «زمان» و «مکان» خود را میشناسد. مقصود از زمان در اینجا عالَمِ ذهنی و سبک و سیاق معماریای است که در جهان او سیطره دارد و مقصود از مکان همانا پارادایم معماریای است که در دانشکدهاش عمومیت یافته است.
معلم معماری با رشتههای دیگر هنری نیز انُس دارد؛ او میداند که از آثار نقاشی، مجسمهسازی و طراحی صنعتی نیز میتوان برای آموزش طراحی معماری بهره برد، در حالیکه سینما، ادبیات و موسیقی نیز دارای مضامین مناسب برای درک معماری است.
معلم معماری در قلبِ تاریخ و فرهنگ خود زندگی میکند؛ در حالیکه با تاریخ و فرهنگ جهان هم ناآشنا نیست.
معلم معماری با آثار معماری، بنا شده در گذشته و حال، مأنوس است، و در حد قابل قبولی با سایر آثار هنری نیز سر و کار دارد؛ و در بررسی کارهای دانشجویان، در آن هنگام که ضروری بداند، پای مصادیق معماری و غیر معماری را به میان میکشد تا به واسطهٔ شباهتها یا تضاد آثار یاد شده با طرح دانشجو، حقیقتی دربارهٔ معماری آشکار شود. او نشان می دهد که نقشِ تاریخ معماری در کسبِ معرفتْ بسیار مهم است و برای این منظور باید در کلیات و در جزئیات آثار ارزشمند تأمل نمود.
معلم معماری از اشتباهات رفتاری دانشجویان، اگر فاحش نباشد، میگذرد و آنها را به روابط بیرون کارگاه تسری نمیدهد. دانشجو باید در معلم خود، نه فردی کینه توز بلکه انسانِ واجدِ سعهٔ صدری را مشاهده کند. به همین ترتیب، نمیگذارد اشتباهات رفتاری دانشجویان در بیرون از کارگاه در روابط داخل کارگاهِ معلم و دانشجو اثر بگذارد.
معلم معماری معمولاً عصبانی نمیشود، پرخاش و سرزنش یا بازپرسی و مچگیری نمیکند؛ شیطنتهای دانشجویان در مورد خودش را هم نادیده میگیرد.
معلم معماری، به جای آنکه نقصِ طرح یا سخن از دانشجویی را آشکار کند به طرح یا سخن پسندیدهٔ دانشجوی دیگری در همان زمینه اشاره میکند. با تمهید یاد شده، رفع نقصْ به صورتِ غیر مستقیم، بدون آنکه سرزنشِ آشکاری اتفاق بیفتد، صورت میپذیرد. و هنگامی که چنین فرصت و سرمشقی مهیا نیست، معلم مجربْ نقطهٔ قوتی را در کلام یا طرح دانشجو مییابد و مطرح میکند و سپس به نقطهٔ ضعفی اشاره میکند.
معلم معماری، به هنگام محاوره با دانشجویان، در بازبینی طرحشان یا در غیرآن، تلاش نمیکند که اشتباهات دانشجو را نشان دهد. اشتباه، باید، گام به گام و در طی گفتگو و مکاشفهای ساده و صمیمانه بین معلم و دانشجو آشکار گردد. معلمْ زمینهای را فراهم میکند که خودِ دانشجو اشتباهاتش را آشکار کند.
معلم معماری از اشتباه کردن نمیترسد و دانشجویان را هم از افتادن به دام اشتباه نمیترساند. او میداند که طراحی معماری و آموزشِ آن، با آزمون و خطا پیوند دارد. بنابراین، اشتباه کردن را به عنوان واقعهای طبیعی در فرآیند طراحی خلاقیت معرفی میکند. معلم معماری نشان میدهد که اشتباه در کجاها اتفاق میافتد،کدام بزرگاند و کدام کوچک، اصلاح کدام آسان است و اصلاح کدام سخت. او حتی ممکن است برای رفع ترس دانشجویانْ برخی از اشتباهات خودْ در طراحی را نیز ذکر کند و خاطرهٔ خوش بسازد، تا به آنها بفهماند که وقوع هر اشتباه، «فرصتی» است برای کسب تجربهای ارزشمند. معلم معماری به اشتباهاتی که در هدایت دانشجویان مرتکب میشود نیز اقرار میکند.
معلم معماری میداند که نقشی مهمتر از تصحیح کنندهٔ طرحها دارد؛ هرگاه مشکل بزرگی در کار دانشجو آشکار میشود، فرصت مغتنمی را مییابد برای آنکه بحثی مفید در طراحی معماری را به صحنه بیاورد.
معلم معماری میداند که کسانی در زندگی پیروزند که شکستها را به راحتی میپذیرند و آن را مبنای پیشرفت قرار میدهند.
معلم معماری تشویق دانشجویانْ در موقع مناسب را فراموش نمیکند.
برای معلم معماری، «احترام» اصلی مهم و بنیادین است. به همین جهت، در حین صمیمیت، با دانشجویان با احترام صحبت و رفتار میکند، سخن و رفتار او از مسخره کردن، پوسخند زدن، سکوتهای طولانیِ انتقاد آمیز، بری است. وقتی دانشجویان، بنابر رفتار جوانانهشان، همدیگر را دست میاندازند، وارد بازی آنها نمیشود و وقتی شخصیت دانشجویی در خطر قرار میگیرد، در تأمین حرمت او میکوشد. معلم معماری حفظ احترام خود را مقدم بر هر چیز میداند.
معلم معماری در گفتگو با دانشجویان صبور است؛ سخن مخاطب را با حوصله گوش میدهد، بیتابی نمیکند، خمیازه نمیکشد، در میان کلام ایشان وارد نمیشود و در ارائهٔ پاسخ هم عجله نمیکند.
معلم معماری میداند که ارتقاء دانشجویان باید در دو زمینه اتفاق بیفتد: ارتقاء تخصصی و ارتقاء شخصیتی؛ و البته که این دومی بسیار مهم است، زیرا ارتقاء شخصیت – مثل منظم، دقیق، منصف، قدردان شدن و … تا اهل اصول، فرهنگ و معنویت شدن- پایهٔ رشد در امور تخصصی است.
معلم معماری، قصه گویی تواناست. در خطابه و نگارش ماهر است. میتواند با کلامش مخاطب را برانگیزد، با زبان دراماتیک، با استعارههای بجا، با موجز و مختصر گفتن، با حمله کردن به قلب موضوع، یا با «در پرده سخن گفتن»؛ با واژهها آشناست، چه واژههای تخصصی معماری و چه غیرتخصصی (در زبان مادری خود و در زبان زندهای دیگر). او واژهها را در معانی مختلف به کار نمی گیرد.
معلم معماری با ارائهٔ گزارشی شفاهی متکی به مدارک، روش مطالعهٔ هدفمند و روش ارائهٔ صحیح را به دانشجویانش نشان میدهد.
معلم معماری با «عرف» آشناست و اهمیتش را به دانشجویان نشان میدهد؛ عرفی که در طراحی و ساخت بناها وجود دارد و عرفی که در روابط اجتماعی در مقیاسهای کوچک و بزرگ سیطره دارد. او میداند که تغییر عرفهای ناپسند، تنها پس از وقوف بر آنها میسر است.
معلم معماری عاقل و واقع بین است؛ روی زمینِ واقعیتها ایستاده و به مردم و به سنتهای جامعهاش احترام میگذارد؛ سخنِ واجد معنا را جذب میکند، حتی اگر توسط فردی عامی بیان شده باشد و به سخن کم بها اعتنا نمیکند، حتی اگر از فردی صاحب نام نقل شده باشد. معلم معماری البته گاه در بدیهیات چون و چرا میکند، چرا که هر بدیهیای را بدیهی نمیداند.
معلم معماری مدیر و رهبر است، برنامهریز، تصمیم ساز و تصمیم گیر است؛ اهل کار جمعی است و تلاش میکند که این خصلت را در دانشجویانش زنده کند.
معلم معماری گوشی شنوا دارد. به سؤالات و نظریههای دانشجویان توجه میکند تا آنها را بفهمد و نیتهای پشت هر سخنی را ادراک کند. چه بسا سؤال یا نظریهای که مطرح میشود، مرتبط با نظریهٔ استادی دیگر است و چه بسا دانشجو در فهم مطلب استاد یاد شده دچار سوء تفاهم شده است؛ یا ممکن است حاصل کج فهمی ناشی از مطالعهٔ کتاب یا مقالهای باشد. بنابراین، معلم مجرب قبل از فهم کامل سوال و بستری که سوال از آن به وجود آمده، به اظهار نظر نمیپردازد.
معلم معماری در حضور دانشجویانش از نحوه عمل معلمین در کارگاههای دیگر انتقاد نمیکند.
معلم معماری گفتگوکننده هنرمندی است؛هنر وی را میتوان در نشست با دانشجویان، با مدرسین همکار یا مدعوین به کارگاه مشاهده کرد. معلم معماری «مقدمه چینی» برای ورود به هر مطلب را فراموش نمیکند.
معلم معماری سه خصلت مهم را توامان دارد:
- چون معلم است، پس پرستاری گشاده دست و مشفق است.
- چون هنرمند مجربی است، پس خلاق و ظریف است.
- و چون راهنما/ اصلاح کننده است، پس تحلیلگر و فکور است
- معلم معماری اهل نظم و انضباط است و دانشجویانش را هم به سوی نظم میکشاند؛ نظم در حضور به موقع دانشجویان در کارگاه، نظم در ترتیب وسایل و تجهیزات کارگاه، نظم در تحویل طرحها در سر موقع تعیین شده و مانند آن؛ و بابت منظم بودن پاداش میدهد. او میداند که حتی افراد بینظم هم در محیط منظم آرامش بیشتری دارند.
معلم معماری دلبستهٔ تدریس است؛ معلمی را شغلی دلپذیر تلقی میکند و این احساس را با حال خوشی که از خود بروز میدهد، به معلمین همکار و به دانشجویانش انتقال میدهد.
معلم معماری میداند که «پشتکار» و «دقت» دو اصل مهم در رشد دانشجوست و تا این دو نباشند هوش و خلاقیتِ شاگردش راه به جایی نمیبرد.
معلم معماری اهل سادگی است: ساده سخن میگوید،ساده رفتار میکند و تکالیف سادهای را طلب میکند، تا دانشجویانش هم سادگی را مقدم بر پیچیدگی قرار دهند.
معلم معماری نه سختگیر است و نه آسانگیر، بلکه در بین این دو منزل به سر میبرد؛ و البته که میداند برای خیر و صلاح دانشجو گاهی باید سختگیر شد و گاهی آسانگیر.
معلم معماری فردی مسئول است و مسئولیت پذیری را به دانشجویانش القا میکند. انجام پروژهای که چند نفر در آن مشترکاً دخیل میشوند یا سفرهای دستهجمعی برای بازدید آثار معماری، موقعیت مناسبی است برای آنکه معلم معماری «مسئولیت» را به دانشجویانش القا کند.
معلم معماری اهل سلیقه و ظرافت است. این کیفیت، در لباسش، در نوع رفتار، در کلامی که به کار میگیرد، و حتی در دستخطش نمایان است.
معلم معماری اهل انصاف است، خوشبین است و امیدوار؛ و تلاش میکند تا صفات یاده شده را در دانشجویانش ایجاد کند.
معلم معماری اهل انعطاف است؛ به هنگام بازبینی طرحها، از آنجا که دانشجویان، با تنوعی در صورتها و تنوعی در نقطهنظرها، مقاصد خود را به وی عرضه میکنند، با هر یک به گونهای مستقل گفتگو میکند و هیچگاه نسخهای واحد را برای جمع دانشجویان نمیپیچد. معلم معماری به یک استاد مجرب شطرنج شبیه است، فردی که در یک جلسه با جمعی از شطرنج بازان، همزمان، مسابقه میدهد و با هر یک از حریفان به نحوی مستقل از حریف دیگر بازی را پیش میبرد.
معلم معماری میداند که تدریس طراحی معماری امری پیچیده است و مدرسی که از پسِ این کار برمیآید باید علاوه بر دانش تخصصی، هوش عاطفی و خلاقیت، کوله باری از تجربه را با خود داشته باشد و از این جهت موجود شگفت انگیزی است. بیان نکتهای بدیع از سوی او میتواند «تحولی» را در دانشجو به وجود آورد، تحولی برای همهٔ عمر. و او میداند که پیشرفت علمی دانشجویانش هنگامی اتفاق میافتد که آنها ، در طول نیمسال تحصیلی، اوقات خود در کارگاه را بدون دغدغه خاطر، فارغ از گذشته و آینده، با حالِی خوش سپری کنند.
کامبیز نوائی
تهران- اردیبهشت یکهزار و سیصد و نود و هشت





















































