دسته: تاریخ هنر

  • هنرمند کیست؟ روایت سوم: پرومته

    هنرمند کیست؟ روایت سوم: پرومته

    who-is-artist-prometheus//—–//نیلوفر رضوی//—–// پرومته، خدای تایتان‌ها و نماد آفرینش و سرکشی، در هنر و ادبیات به‌عنوان یک شخصیت محوری شناخته می‌شود. او به انسان آتش هدیه داد و به‌دلیل این عمل شجاعانه، مجازات شد. این اسطوره در آثار هنری و فلسفی مورد توجه قرار گرفته و در طول تاریخ به نمادی از خلاقیت، سرکشی و مواجهه با قدرت‌های بزرگ تبدیل شده است.//—–//

    آغاز داستان پرومته و مجازات ابدی او

    پرومته از خدایان نامیرا و نیرومندی است که پیش از آنکه خدایان المپ به رهبری زئوس بر تایتان ارشد یعنی کرونوس پیروز شود و او را سرنگون کند، بر جهان حکومت می‌کردند. او را غالباً به واسطه روایت هزیود (شاعر قرن هفتم یا هشتم پیش از میلاد در یونان باستان)، فرد عیاری می‌شناسند که به دلیل آنکه آتش را از خدایان ربود و به انسان هدیه کرد، محکوم به مجازاتی ابدی شدو عقابی که نماینده زئوس است در شکنجه‌ای تکرارشونده، هر روز جگر او را که در کوه‌های قفقاز در بند است می‌خورد. اما چنین به نظر می‌رسد که او بیش از آنکه عیاری باشد که در فنون مختلف استاد است، هنرمندی است سرکش و شیفتۀ آفرینش.

    پرومته و آفرینش انسان

    از پرومته در منابع مختلف تاریخ و تئوری هنر و معماری به وفور یاد می‌شود. او نماد وحشت انسان است از پیشرفت دانش و فناوری بشر. در همهٔ ادوار، برای هر اختراع یا پیشرفت علمی، در ادب و هنر روایتی برای بازنمایی‌ او یافت می‌شود که تصویرگر غلبه دانش نویافته همان عصر بر جهان و عاقبت شوم آن است.

    داستان پرومته از آنجا در بین روایت‌های هنرمند کیست جای می‌گیرد که او پیش از آنکه آتش را از خدایان بدزدد، به آفرینش انسان دست می‌زند؛ تندیس جانداری که برخلاف دیگر حیوانات حفاظی در برابر سرما نداشت. پرومته نه تنها برخلاف رای زئوس آتش را می‌دزدد و به انسان می‌رساند، بلکه به آفریده‌اش می‌آموزد که خدایان را فریب بدهند و در آخر هم، پس از رها شدن بلایا از جعبۀ پاندورا، «امید» را به انسان هدیه می‌کند.

    image.png

    Heinrich von Fuger, Creation man Prometheus, 1790, Princely Collection of Liechtenstein, Vienna

    چنین به نظر می‌رسد که پرومته پیشگو هم بوده است و آینده بسیاری از شخصیت‌های داستان را پیشگویی می­‌کند. اسطوره‌سرا نگفته است که او چه می‌بیند، اما از آنچه او در روایت به انسان هدیه کرد (آتش، زیرکی، امید)، شاید بتوان گفت که خواهان آزادی انتخاب و عمل برای آفریده‌اش بود. نمی‌دانیم که او در آیندهٔ بشر چه دیده است، اما آفرینش پرومته بر خلاف پیگملیون اراده دارد!

    image.png

    Prometheus watches Athena endows his creation with reason, Christian Griepenkerl, 1877, Ceiling painting (oil on canvas) above the grand staircase in the Augusteum, Oldenburg

    گوته و پاس‌داشت پرومته

    گفته می‌شود که گوته بیش از هر کس دیگر در عالم ادب و هنر میل پرومته به آفرینش را پاس‌داشته است؛ گویی به اقتضای تعریف دورۀ رمانتیک از «هنرمند به مثابه انسان حساس رنج کشیده»، با پرومته بیش از هر شخصیت افسانه‌ای هم‌زاد‌پنداری داشته است. برای او پرومته واسطه و میانجی بین انسان و خدایان و مظهر «خلاقیت» و «سرکشی» بوده است.

    image.png

    Rubens with Frans Snyders, Prometheus Bound, c. 1611-1612, Philadelphia Museum of Art

    اما در پایان، پرومته تایتان است و نامیراست. او خود آینده‌اش را پیشگویی می‌کند؛ به دست فرزند همان کسی که فرمان حصرش را داده رهایی می‌یابد. عقابی که هر روز بر صخرۀ کوه قفقاز جگر پرومته را می‌خورد به دست هراکلس (فرزند زئوس که رومیان هرکول می‌خوانندش) کشته می‌شود.

    image.png پرومته

    Francois Lespingola, Hercules delivering Prometheus, 1690-1705, Art Gallery of Ontario, Toronto

    برای مطالعهٔ بیشتر:

    • Will, F. (1962). Prometheus and the Question of Self-Awareness in Greek Literature. The American Journal of Philology83(1), 72–85.
    • Van Rosemalen, J., Van Gulik, M., Van Rosemalen, B., & Van Gulik, T. (2022). Prometheus and the Liver through Art and Medicine. Amsterdam University Press.
    • Dougherty, C. (2006). Prometheus, Routhledge.

  • به بهانهٔ پیگملیون: بازنمایی زیبایی زن در هنر

    به بهانهٔ پیگملیون: بازنمایی زیبایی زن در هنر

    pygmalion-woman-beauty-in-art//—–//نیلوفر رضوی//—–//زیبایی زن در هنر از داستان پیگمالیون تا آثار هنرمندان بزرگ همچون داوینچی همواره موضوعی جذاب و پیچیده بوده است. نگاه به زن و تجسم زیبایی‌های او در طول تاریخ هنری تغییرات زیادی کرده است. در این یادداشت، مروری داریم بر نحوه بازنمایی زیبایی زن در هنر و فرهنگ‌های مختلف و تاثیر آن در شکل‌گیری آثار هنری ماندگار.”//—–//

    زیبایی زن در هنر؛ از افسانه پیگملیون تا بانوی صخره‌ها

    در داستان پیگملیون، و همهٔ بازنمایی‌ها و اقتباس‌های پاره‌از این افسانه در هنرهای تجسمی، نگاه به زن و تجسم آنچه زیبایی زن  شناخته می‌شود بخش محوری از داستان بود. چندان جای تعجب ندارد. جلال ستاری معتقد است که زن یکی از چند کلید رازگشایی از فرهنگ قوم است.

    نگاه به زن در شاهنامه

    سودابه در شاهنامه شاه طهماسبی زن در شاهنامه زیبایی زن در هنر

    در فرهنگ ایرانی نیز فردوسی در وصف زیبایی زن، آنچه می‌گوید دور از پیگملیون نیست:

    اگر پارسا باشد و رای‌زن

    یکی گنج باشد پر آکنده زن

    بویژه که باشد به بالابلند

    فروهشته تا پای مشکین کمند

    خردمند و با دانش و ناز و شرم

    سخن گفتن خوب و آوای نرم

    (وصف همسر نیکرو و پارسای کسری در شاهنامه)

    اما در همه فرهنگ‌ها، آنکه زن را موجوی فرشته‌سان یا پلید و شیطانی بدانند محل تردید بوده است و همین تزلزل در آثار ادبی و هنری هم مشاهده می‌شود.

    قرون وسطی و زیبایی ممنوعه

    پس از دوران کلاسیک، در قرون وسطی کمتر فیلسوفی تمایل دارد به مبحث زیبایی زن بپردازد. با این همه چاره‌ای نداشتند جز آنکه «غزل غزل‌ها» یا نشیداالانشاد را تفسیر کنند که شعری اروتیک در متن عهد عتیق کتاب مقدس و نسبت داده شده به حضرت سلیمان است.

    Song_of_songs_Rothschild_mahzor.jpg

    بخش نخست غزل غزل‌ها در صفحه تذهیب شده از کتاب مقدس به سال ۱۴۹۲، مجموعه روتشیلد ماهزور، ایتالیا

    حتی در همان دوران به ظاهر دور از لذت‌های زمینی هم آثار و اشعاری مانند کارمینا بورانا شامل متنهای شعر لاتینی مخصوص مغازله و تفرج بودند. به رنسانس که نزدیک می‌شویم، همان احوال زیبایی‌خواهی دوران کلاسیک در آثار بوکاچو و پترآرک پیدا می‌شود که زنان در آن ناپیدا نیستند. اما در همین آثار هم زیبائی فرشته‌سان زن غالباً مفهومی است همنشین با دست نیافتنی بودن او.

    image.png

    بخشی از تابلوی حمام کردن بتسابه، هانس مملینگ، حدود ۱۴۰۸، اشتات گالری اشتوتگارت (داود در پس زمینهٔ نقاشی دیده می‌شود)

    رنسانس تجسم زیبایی زن را پیچیده‌تر کرد. در این دوره لازم بود که هم طبیعت به دقیق‌ترین شکل بازنمایی شود و هم آن کیفیاتی از زیبایی که این‌جهانی نبودند در هنر فراموش نشوند؛ ترکیبی که از نظر امبرتو اکو گاه غیرممکن است، با این همه به بهترین شکل وصف آثار هنرمندانی چون لئوناردو داوینچی است.

    image.png

    بخشی از تابلوی بانوی صخره‌ها، لئوناردو داوینچی، بین ۱۴۸۳ و ۱۴۸۶، موزه لوور

    برای مطالعهٔ بیشتر:

    • ستاری، جلال، ۱۳۷۱، سیمای زن در فرهنگ ایران، نشر مرکز.
    • فیرنتزوئولا، آنیولو، دربارۀ زیبایی زنان، ترجمه حمیدرضا بسحاق، ۱۴۰۱، نشر گیلگمش
    • Eco U. & McEwen A. (2010). On beauty (Pbk.). MacLehose.

  • پیگملیون در هنر

    پیگملیون در هنر

    pygmalion-in-art//—–//نیلوفر رضوی//—–//پیگملیون بیش از هرجا در ادبیات و هنرهای نمایشی موضوع الهام بوده است. شاید این امر به آن سبب باشد که در هر دوره موضوعی برای مناقشه در این اثر یافت می‌شده است، و شور و هیجان تفکر انتقادی در ادبیات نمایشی تأثیر منقلب‌کننده بیشتری دارد.//—–//

    پیگملیون بیش از هرجا در ادبیات و هنرهای نمایشی موضوع الهام بوده است. شاید این امر به آن سبب باشد که در هر دوره موضوعی برای مناقشه در این اثر یافت می‌شده است، و شور و هیجان تفکر انتقادی در ادبیات نمایشی تأثیر منقلب‌کننده بیشتری دارد.

    image.png

    آگوست ویلهلم ایفلند در نقش پیگملیون، نقاشی از آنتون گراف به سال ۱۸۰۰

    اصولاً چنین بنظر می‌رسد که شکسپیر در بازنمایی شخصیت عشاق داستان‌های خود از اوید هم الهام گرفته است. یکی از مشابهت‌ها در صحنه پایانی نمایش حکایت زمستان رخ می‌دهد که ملکه هرماینی، که برای سال‌ها مرده تصور می‌شد، به زندگی برمی‌گردد. در نقد این نمایش و مکالمات درون متن، برخی معتقدند که شکسپیر تأثیر نافذ کلام و قدرت اقناع زن را دستمایه فرازهای مهمی از این داستان قرار داده است.

    image.png

    صحنهٔ زنده شدن هرماینی در تئاتر «حکایت زمستان» اثر ویلیام شکسپیر، اکنون در کتابخان شکسپیر فولجر

    در عصر روشنگری، نسخهٔ اپرای ژان ژاک روسو (۱۷۶۲)که اقتباس از این افسانه اوید بود، در صحنۀ جان گرفتن مجسمه، مداخله الاهگان نقشی ندارد و ضربه‌های کاردک مجسمه ساز است که مجسمه را زنده می‌کند. در ادامه، مجسمه فرایند خودآگاهی را می‌پیماید، مفهوم «من» را درک می‌کند و با مشاهدهٔ دیگر مجسمه‌ها ابراز می‌کند که آنها «من» نیستند. اما زمانی که به سوی پیگملیون برمی‌گردد و او را نظاره می‌کند آنچه را مشاهده می‌کند چنین بیان می‌کند: “من”!
    اثر هنری به مثابه آئینه هنرمند؟

    image.png

    جلد اپرای پیگملیون در اجرای ۱۷۷۲ (نخستین اجرا) در بروکسل

    در پیگملین برنارد شاو (۱۹۱۴)، روابط طبقاتی در جامعه و مناسبات زنان و مردان دستمایهٔ تئاتر می‌شود. درشرح این اثر بارها نوشته شده است که برنارد شاو پایان این داستان را آنگونه که در تئاتر اجرا شد به تصویر نکشیده بود؛ در روایت شاو، الایزا استقلال نویافته خود را پاس می‌دارد و از زندگی پروفسور هیگینز خارج می‌شود تا سرنوشتش را به دستان خود بسازد. در اجرای تئاتر، و بعدها در اقتباس سینمایی آن در «بانوی زیبای من»، با ماندن الایزا، پایانی خوش برای داستان رقم می‌خورد… البته به استنباط کارگردانان این آثار!

    image.png

    پوستر تئاتر پیگملیون نوشته برنارد شاو، طراحی می ویلسون پرستون، مکان اجرا تئاتر هوفبرگ وین، ۱۹۱۳

  • هنرمند کیست؟ روایت اول: اورفئوس

    هنرمند کیست؟ روایت اول: اورفئوس

    who-is-artist-orpheus//—–//نیلوفر رضوی//—–//برخی بر این باورند که اسطوره‌ها انسان کامل از دید مردمان را در خود تصویر کرده اند. بر این اساس تصویر هنرمند در روایت چند شخصیت در اسطوره‌های یونانی آمده است. اورفئوس(Orpheus, Ὀρφεύς)، اولین در بین این شخصیت‌ها، از آن جهت برجسته می‌شود که ترکیبی از پیامبر، شاعر، موسیقیدان و نوازنده در احوالش قید می‌شود.//—–//

    اورفئوس: چهره اسطوره‌ای هنرمند کامل در یونان باستان

    برخی بر این باورند که اسطوره‌ها انسان کامل از دید مردمان را در خود تصویر کرده اند. بر این اساس تصویر هنرمند در روایت چند شخصیت در اسطوره‌های یونانی آمده است. اورفئوس (Orpheus, Ὀρφεύς)، اولین در بین این شخصیت‌ها، از آن جهت برجسته می‌شود که ترکیبی از پیامبر، شاعر، موسیقیدان و نوازنده در احوالش قید می‌شود. در وصف ارزش جایگاه او همین بس که هم چنگ زرین خود را از آپولو، خدای موسیقی و رقص، هدیه می‌گیرد و هم او به اورفئوس نواختن را یاد می‌دهد.

    image.png

    موازئیک چهره اورفئوس، موزه دومینیکن، روتویل (Rottweil)، آلمان، قرن دوم پس از میلاد

    در شرح حال اورفئوس گفته می‌شود که آوای ساز او نه تنها حیوانات را فرامی‌خواند و رام می‌کرد، بلکه درختان و سنگ‌ها با نغمه‌اش رقص‌کنان جابجا می‌شدند و به این اعتبار او را نیرویی تمدن‌زا می‌پندارند که با موسیقی‌اش حتی شهرها ساخته می‌شدند و به این ترتیب در این افسانه «قدرت هنر» جایگزین «نیروی کار» می‌شود.

    image.png

    اورفئوس در حلقۀ حیوانات، موزائیک باستانی رومی از پالرمو، اکنون در موزه باستان‌شناسی منطقه‌ای پالرمو، تصویر از جیووانی دالورتو

    اورفئوس بیش از هرچیز به سبب روایتی در یادها ماندگار شده که مربوط است به سفرش به جهان زیرین برای بازگرداندن همسرش ائوردیکه (Euridyce/ Εὐρυδίκη) که با نیش افعی از دنیا رفته بود. او در این جهان چنگ متبرکش را به صدا در می‌آورد و چنان می‌خواند که هادس و دیگر اهالی آن قلمرو را متأثر می‌کند. به او اجازه داده می‌شود که همسرش را با خود ببرد به شرط آنکه تا زمان خروج کامل از آن قلمرو به پشت سر و همسرش که پشت او گام برمی‌دارد نگاه نکند. در لحظه خروج، بی‌توجه به اینکه هنوز همسرش از آن جهان قدم به بیرون نگذاشته از شوق به پشت سر می‌نگرد و همسرش برای همیشه ناپدید می‌شود.

    image.png

    کوزه تدفینی با تصویر اورفئوس در حال نواختن چنگ در مقابل اهالی جهان زیرین، آپولیا در جنوب ایتالیای امروزی، ۳۲۰ الی ۳۴۰ قبل از میلاد، امانت از مجموعه لودیگ در موزه باستان بازل

    یونانیان ارتباط موسیقی با ریاضیات را به شدت پاس می‌داشتند و در مقام یک هنرمند، اورفئوس نماد هنریست که قاعده‌مند، متعادل و منظم است. به همین دلیل کشته شدن او به دست ماینادهای دینوسیوس (زنان مرید دینوسیوس) نیز روایتی نمادین از مقابلۀ هنر قاعده‌مند یا آپولونی با هنر بی‌قاعده و خلسه‌ناک یا دیونوسی می‌دانند؛ دوگانگی و تقابلی مستمر که بعدها مبنای زیبایی‌شناسی نیچه‌ای دانسته می‌شود.

    image.png

    مرگ اورفئوس، ترسیم بر روی یک جام خرگوشی یا کانتاروس، ۴۱۰ الی ۴۲۰ پیش از میلاد مسیح، از مجموعۀ واسیل بوجکو (Vassil Bojkov)، سوفیه، بلغارستان

     

  • هنرمند کیست؟ روایت دوم: پیگملیون

    هنرمند کیست؟ روایت دوم: پیگملیون

    who-is-artist-pygmalion//—–//نیلوفر رضوی//—–//پیگملیون از مجموعهٔ افسانه‌ای اوید با نام متامورفوسیس، حتی تا به امروز موضوع بررسی بسیاری از متون تئوری و تاریخ هنر است. شخصیت پیگملیون بازنمایی هنرمندی است زن‌گریز که شیفتگی بیمارگونه با هنر خود (پیکرتراشی) دارد. در اوج انزجار از آنچه او پلشتی زنان می‌پنداشت، قسم یاد می‌کند که مجسمه‌ای بسازد که از این آلودگی‌ها پاک باشد و تجسم زیبایی واقعی باشد. //—–//

    پیگملیون از مجموعهٔ افسانه‌ای اوید با نام متامورفوسیس، حتی تا به امروز موضوع بررسی بسیاری از متون تئوری و تاریخ هنر است. شخصیت پیگملیون بازنمایی هنرمندی است زن‌گریز که شیفتگی بیمارگونه با هنر خود (پیکرتراشی) دارد. در اوج انزجار از آنچه او پلشتی زنان می‌پنداشت، قسم یاد می‌کند که مجسمه‌ای بسازد که از این آلودگی‌ها پاک باشد و تجسم زیبایی واقعی باشد. در این تلاش او شیفته موجودی می‌شود که خود تراشیده است. پیگملیون در احوالی پریشان به ونوس پناه می‌برد و از او می‌خواهد که نظیر زیبایی و معصومیت دست‌پرورده‌اش را در زنی زنده و موجود بر او بنمایاند. ونوس لطف را حق او تمام می‌کند و به مجسمهٔ بیجان گالاتئا جان می‌دهد.

    image.png

    پیگملیون و گالاتئا، فرانسیسکو گویا، ۱۸۱۲-۱۸۲۰

    یکی از دلایل توجه مداوم به افسانه پیگملیون این است که در قالب شخصیت او و داستان درگیری‌اش با مجسمه‌ای که ساخته، یعنی گالاتئا، چندین مبحث اساسی در هنر و زیبایی‌شناسی دوران کلاسیک مطرح می‌شود. این مباحث شامل نگاه هنرمند، نقش دیگر حواس در هنر، کمال‌گرایی هنری، حد تاثیر نیروهای قدسی در خلاقیت هنری، و میزان تسلط و مالکیت هنرمند بر اثرش است.

    image.png

    پیگملیون و گالاتئا، جاکوبو آمیگونی، ۱۶۸۲-۱۷۵۲

    در مورد پیگملیون هم مانند اورفئوس، افسانه در مرز جدال دو مفهوم شکل می‌گیرد. هنر غربی خصوصاً در دوران کلاسیک بیشتر مشغول حواسی است که از دور می‌تواند اثر را درک کند؛ در این فرهنگ هنری، بر خلاف هنر شرقی، لامسه و بویایی و چشایی چندان جایی ندارد و آداب تشرف به اصالت چیزها از مسیر این حواس نمی‌گذرد.* حس بینایی در هنر کلاسیک از جایگاهی برتر برخوردار است. با این حال، به همان اندازه که هنر موسیقی اورفئوس را به مرز مبهم نظم و بی‌نظمی می‌کشاند، لمس دستان مجسمه ساز پیگملیون در هنگام ساخت و تحسین گالاتئا او را به مرزهای مبهم پاکی و ناپاکی می‌کشاند.

    عشق در حال جان بخشیدن به گالاتئا، هنری هوارد، حدود ۱۸۰۲

    در برخی روایت‌ها، پایان خوش داستان پیگملیون و گالاتئا، کامیاب  شدن پیگملیون و تشکیل خانواده آنها و فرزندی که نامش بعدها نام شهری در قبرس می‌شود (پافوس)، خواننده را راضی می‌کند. اما در بسیاری از بحث‌ها و تحلیل‌ها، اینکه گالاتئا تا چه اندازه مدیون و در قید پیگملیون بود و تا چه حد وامدار ونوس بود، و یا  اینکه او آیا به اختیار خود در کنار پیگملیون ماند به موضوعی برای تحلیل عمیق‌تر تبدیل شده است. انتهای این بحث به سئوالی بسیار کلیدی در حوزه نقد هنری ختم می‌شود: “اثر هنری تا چه حد «متعلق» به هنرمند است و تا چه حد موجودیتی است مستقل با سرنوشتی خاص خود؟”

    image.png

    «پیگملیون»، جوزپه گزی، قرن ۱۷

    برای مطالعه بیشتر:

    • Enterline L. (20062000). The rhetoric of the body from ovid to shakespeare. Cambridge University Press.
    • Saunders C. J. Maude U. & Macnaughton J. (2009). The body and the arts. Palgrave Macmillan.
    • Rimell V. (2009). Ovid’s lovers desire difference and the poetic imagination. Cambridge University Press.