دسته: یادداشت کوتاه

  • خیابان چهارباغ، روایت دونالد ویلبر

    خیابان چهارباغ، روایت دونالد ویلبر

    charbagh-street-narrated-by-donald-wilber//—–//الهه وثوقی//—–//خیابان چهارباغ خیابانی عریض و از نظر هندسی مستقیم است. گرچه چنین معبری با این خصوصیات در ایران پیشینه دارد، با معابر شهرسازی اسلامی متفاوت است. معابر در شهرهای اسلامی نوعاً کم‌عرض بوده و حرکت آزادانه در آنها ممکن نبوده است. معابر شهرهای اسلامی معابری ارگانيك و تابع هندسه وضعی بود نه اقلیدسی. بنا بر این، ایجاد معبر مستقیم و عریض و دارای بدنه کالبدی طراحی است. (زهرا اهری)//—–//

    موقعیت خیابان چهارباغ

    خیابان چهارباغ، خیابانی عریض و دارای هندسه اقلیدسی است. در بدنه خیابان چهارباغ سردر باغ‌های صفوی قرار داشت و چون در خارج شهر (صفوی) بود حالت یک تفرجگاه را داشت. خیابانِ چهارباغ از قسمت شمال غربی اراضی سلطنتی (کاخ جهان‌نما) شروع پس از گذشتن از 33پل به باغ هزار‌جریب منتهی می‌شود.

    2چارباغ.png نقشه خیابان چهارباغ

    موقعیت چهارباغ- نقشه پایه از (Whitcomb, 1985) – افزوده گرافیکی از متن‌­آویس

    بنا برگفته دونالد ویلبر خیابان چهارباغ دارای 60 یارد عرض بوده که در اطراف آن هشت ردیف تبریزی و چنار غرس کرده‌اند، در میان درختان باغچه‌های یاس و گل سرخ وجود داشت. خیابانِ چهارباغ دارای پنج نهر بود، اطراف عریض‌ترین نهر که در وسط قرار داشت با سنگ تراشیده زینت داده بودند.

    Artboard 3 copy.png

    مقطع شماتیک از خیابان چهارباغ بر اساس کتاب «باغ‌های ایران و کوشک‌های آن» دونالد ویلبر- افزوده گرافیکی از متن‌آویس

     جداره خیابان

    باغ‌های اطراف خیابان چهارباغ و عمارت‌های داخل آن‌ها نمود دیگری از جلوه و شکوه این خیابان بود. عمارت‌های بدنه این خیابان به صورت بناهای دو طبقه با ساختاری سه قسمتی و قرینۀ هم در دو سوی خیابان چهارباغ طراحی شده بودند و در طبقه همکف راهی از میان عمارت به درون باغ گشوده می‌شد و طبقه دوم ایوان‌هایی رو به خیابان داشت.

    Picture1.png چهارباغ چارباغ

    عمارت‌های ورودی متقارن در بدنه چهارباغ، حکاکی سفرنامه براون

    باغ‌های دیگری با اسامی ذیل یکی پس از دیگری احداث گردید: باغ هشت گوش و باغ بلبل (هشت بهشت) و باغ توت و باغ انگور و باغ زرشک. هر یک از این باغ‌ها دارای كوشك و يك ساختمان كوچك بود (آن‌ها را بالای سر در باغ می‌ساختند)، چون دیوارها مشبك بود عابران می‌توانستند داخل باغ را ببینند.

    Picture2.png باغ زرشک در چهارباغ

    باغ زرشک، اصفهان (JulesLaurens, 1848,) ماخذ: Beaux-arts de Paris, l’ecole
    nationale superieure

    در سمت غرب چهارباغ، در نقطه‌ای که اسد آباد نامیده می‌شود باغی بود که کوشک آن را به سبك چهل‌ستون ساخته بودند. تابلوهایی که از منظره پذیرایی از نمایندگان خارجی در این باغ، طرح شده جزئیات اسب‌ها و شیرهایی که به نمایش گذاشته بودند نیز دیده می‌شود و با وصفی که از جشن‌های عالی‌قاپو شده تطبیق می‌نماید. این تابلوها متعلق به قبل از سال ۱۷۰۰ هستند.

    Picture3.png

    باغ اسد آباد ترسیم از کمپفر-منبع باغ‌های ایران و کوشک‌های آن

    سعادت آباد

    ناحیه سعادت آباد در سمت جنوب شرقی سی‌وسه‌پل قرار داشت. مهم‌ترین ساختمان‌های این باغ، «آیینه‌خانه (تالار آیینه)»؛ «کاخ هفت‌دست» و «عمارت نمکدان» بود. پل باریکی (پل جویی) این منطقه را به اصفهان وصل می‌کرد. «آیینه‌خانه» در سمت مشرق «هفت‌دست» و «عمارت نمکدان عمارت مُثَمَّن» در پشت «آیینه‌خانه» و در جنوب آن قرار داشت.

    Picture4.jpg

    تصویر باغ سعادت آباد- افزوده گرافیکی از متن‌آویس

    سر بالایی خیابان چهارباغ تا باغ هزارجریب ادامه داشت. ساخت باغ هزارجریب در اواسط قرن 17 میلادی و دوره قاجار است. باغ هزارجریب را در12 طبقه تراس بندی کرده‌اند. بلندترین تراس در سمت جنوب اصفهان و در دامنه کوه صفه قرار دارد (جنوب در بالا قرار دارد).

    برای مطالعه بیشتر:

    • زهرا اهری، (1385). خیابان چهار باغ اصفهان، مفهومی نو از فضای شهری، فصلنامه گلستان هنر، 2(3)، 48
    • Wilber, D. N. (1994). Persian gardens & garden pavilions. Tuttle Publishing.

    `
    },
    {

  • هنرمند کیست؟ روایت سوم: پرومته

    هنرمند کیست؟ روایت سوم: پرومته

    who-is-artist-prometheus//—–//نیلوفر رضوی//—–// پرومته، خدای تایتان‌ها و نماد آفرینش و سرکشی، در هنر و ادبیات به‌عنوان یک شخصیت محوری شناخته می‌شود. او به انسان آتش هدیه داد و به‌دلیل این عمل شجاعانه، مجازات شد. این اسطوره در آثار هنری و فلسفی مورد توجه قرار گرفته و در طول تاریخ به نمادی از خلاقیت، سرکشی و مواجهه با قدرت‌های بزرگ تبدیل شده است.//—–//

    آغاز داستان پرومته و مجازات ابدی او

    پرومته از خدایان نامیرا و نیرومندی است که پیش از آنکه خدایان المپ به رهبری زئوس بر تایتان ارشد یعنی کرونوس پیروز شود و او را سرنگون کند، بر جهان حکومت می‌کردند. او را غالباً به واسطه روایت هزیود (شاعر قرن هفتم یا هشتم پیش از میلاد در یونان باستان)، فرد عیاری می‌شناسند که به دلیل آنکه آتش را از خدایان ربود و به انسان هدیه کرد، محکوم به مجازاتی ابدی شدو عقابی که نماینده زئوس است در شکنجه‌ای تکرارشونده، هر روز جگر او را که در کوه‌های قفقاز در بند است می‌خورد. اما چنین به نظر می‌رسد که او بیش از آنکه عیاری باشد که در فنون مختلف استاد است، هنرمندی است سرکش و شیفتۀ آفرینش.

    پرومته و آفرینش انسان

    از پرومته در منابع مختلف تاریخ و تئوری هنر و معماری به وفور یاد می‌شود. او نماد وحشت انسان است از پیشرفت دانش و فناوری بشر. در همهٔ ادوار، برای هر اختراع یا پیشرفت علمی، در ادب و هنر روایتی برای بازنمایی‌ او یافت می‌شود که تصویرگر غلبه دانش نویافته همان عصر بر جهان و عاقبت شوم آن است.

    داستان پرومته از آنجا در بین روایت‌های هنرمند کیست جای می‌گیرد که او پیش از آنکه آتش را از خدایان بدزدد، به آفرینش انسان دست می‌زند؛ تندیس جانداری که برخلاف دیگر حیوانات حفاظی در برابر سرما نداشت. پرومته نه تنها برخلاف رای زئوس آتش را می‌دزدد و به انسان می‌رساند، بلکه به آفریده‌اش می‌آموزد که خدایان را فریب بدهند و در آخر هم، پس از رها شدن بلایا از جعبۀ پاندورا، «امید» را به انسان هدیه می‌کند.

    image.png

    Heinrich von Fuger, Creation man Prometheus, 1790, Princely Collection of Liechtenstein, Vienna

    چنین به نظر می‌رسد که پرومته پیشگو هم بوده است و آینده بسیاری از شخصیت‌های داستان را پیشگویی می­‌کند. اسطوره‌سرا نگفته است که او چه می‌بیند، اما از آنچه او در روایت به انسان هدیه کرد (آتش، زیرکی، امید)، شاید بتوان گفت که خواهان آزادی انتخاب و عمل برای آفریده‌اش بود. نمی‌دانیم که او در آیندهٔ بشر چه دیده است، اما آفرینش پرومته بر خلاف پیگملیون اراده دارد!

    image.png

    Prometheus watches Athena endows his creation with reason, Christian Griepenkerl, 1877, Ceiling painting (oil on canvas) above the grand staircase in the Augusteum, Oldenburg

    گوته و پاس‌داشت پرومته

    گفته می‌شود که گوته بیش از هر کس دیگر در عالم ادب و هنر میل پرومته به آفرینش را پاس‌داشته است؛ گویی به اقتضای تعریف دورۀ رمانتیک از «هنرمند به مثابه انسان حساس رنج کشیده»، با پرومته بیش از هر شخصیت افسانه‌ای هم‌زاد‌پنداری داشته است. برای او پرومته واسطه و میانجی بین انسان و خدایان و مظهر «خلاقیت» و «سرکشی» بوده است.

    image.png

    Rubens with Frans Snyders, Prometheus Bound, c. 1611-1612, Philadelphia Museum of Art

    اما در پایان، پرومته تایتان است و نامیراست. او خود آینده‌اش را پیشگویی می‌کند؛ به دست فرزند همان کسی که فرمان حصرش را داده رهایی می‌یابد. عقابی که هر روز بر صخرۀ کوه قفقاز جگر پرومته را می‌خورد به دست هراکلس (فرزند زئوس که رومیان هرکول می‌خوانندش) کشته می‌شود.

    image.png پرومته

    Francois Lespingola, Hercules delivering Prometheus, 1690-1705, Art Gallery of Ontario, Toronto

    برای مطالعهٔ بیشتر:

    • Will, F. (1962). Prometheus and the Question of Self-Awareness in Greek Literature. The American Journal of Philology83(1), 72–85.
    • Van Rosemalen, J., Van Gulik, M., Van Rosemalen, B., & Van Gulik, T. (2022). Prometheus and the Liver through Art and Medicine. Amsterdam University Press.
    • Dougherty, C. (2006). Prometheus, Routhledge.

  • به بهانهٔ پیگملیون: بازنمایی زیبایی زن در هنر

    به بهانهٔ پیگملیون: بازنمایی زیبایی زن در هنر

    pygmalion-woman-beauty-in-art//—–//نیلوفر رضوی//—–//زیبایی زن در هنر از داستان پیگمالیون تا آثار هنرمندان بزرگ همچون داوینچی همواره موضوعی جذاب و پیچیده بوده است. نگاه به زن و تجسم زیبایی‌های او در طول تاریخ هنری تغییرات زیادی کرده است. در این یادداشت، مروری داریم بر نحوه بازنمایی زیبایی زن در هنر و فرهنگ‌های مختلف و تاثیر آن در شکل‌گیری آثار هنری ماندگار.”//—–//

    زیبایی زن در هنر؛ از افسانه پیگملیون تا بانوی صخره‌ها

    در داستان پیگملیون، و همهٔ بازنمایی‌ها و اقتباس‌های پاره‌از این افسانه در هنرهای تجسمی، نگاه به زن و تجسم آنچه زیبایی زن  شناخته می‌شود بخش محوری از داستان بود. چندان جای تعجب ندارد. جلال ستاری معتقد است که زن یکی از چند کلید رازگشایی از فرهنگ قوم است.

    نگاه به زن در شاهنامه

    سودابه در شاهنامه شاه طهماسبی زن در شاهنامه زیبایی زن در هنر

    در فرهنگ ایرانی نیز فردوسی در وصف زیبایی زن، آنچه می‌گوید دور از پیگملیون نیست:

    اگر پارسا باشد و رای‌زن

    یکی گنج باشد پر آکنده زن

    بویژه که باشد به بالابلند

    فروهشته تا پای مشکین کمند

    خردمند و با دانش و ناز و شرم

    سخن گفتن خوب و آوای نرم

    (وصف همسر نیکرو و پارسای کسری در شاهنامه)

    اما در همه فرهنگ‌ها، آنکه زن را موجوی فرشته‌سان یا پلید و شیطانی بدانند محل تردید بوده است و همین تزلزل در آثار ادبی و هنری هم مشاهده می‌شود.

    قرون وسطی و زیبایی ممنوعه

    پس از دوران کلاسیک، در قرون وسطی کمتر فیلسوفی تمایل دارد به مبحث زیبایی زن بپردازد. با این همه چاره‌ای نداشتند جز آنکه «غزل غزل‌ها» یا نشیداالانشاد را تفسیر کنند که شعری اروتیک در متن عهد عتیق کتاب مقدس و نسبت داده شده به حضرت سلیمان است.

    Song_of_songs_Rothschild_mahzor.jpg

    بخش نخست غزل غزل‌ها در صفحه تذهیب شده از کتاب مقدس به سال ۱۴۹۲، مجموعه روتشیلد ماهزور، ایتالیا

    حتی در همان دوران به ظاهر دور از لذت‌های زمینی هم آثار و اشعاری مانند کارمینا بورانا شامل متنهای شعر لاتینی مخصوص مغازله و تفرج بودند. به رنسانس که نزدیک می‌شویم، همان احوال زیبایی‌خواهی دوران کلاسیک در آثار بوکاچو و پترآرک پیدا می‌شود که زنان در آن ناپیدا نیستند. اما در همین آثار هم زیبائی فرشته‌سان زن غالباً مفهومی است همنشین با دست نیافتنی بودن او.

    image.png

    بخشی از تابلوی حمام کردن بتسابه، هانس مملینگ، حدود ۱۴۰۸، اشتات گالری اشتوتگارت (داود در پس زمینهٔ نقاشی دیده می‌شود)

    رنسانس تجسم زیبایی زن را پیچیده‌تر کرد. در این دوره لازم بود که هم طبیعت به دقیق‌ترین شکل بازنمایی شود و هم آن کیفیاتی از زیبایی که این‌جهانی نبودند در هنر فراموش نشوند؛ ترکیبی که از نظر امبرتو اکو گاه غیرممکن است، با این همه به بهترین شکل وصف آثار هنرمندانی چون لئوناردو داوینچی است.

    image.png

    بخشی از تابلوی بانوی صخره‌ها، لئوناردو داوینچی، بین ۱۴۸۳ و ۱۴۸۶، موزه لوور

    برای مطالعهٔ بیشتر:

    • ستاری، جلال، ۱۳۷۱، سیمای زن در فرهنگ ایران، نشر مرکز.
    • فیرنتزوئولا، آنیولو، دربارۀ زیبایی زنان، ترجمه حمیدرضا بسحاق، ۱۴۰۱، نشر گیلگمش
    • Eco U. & McEwen A. (2010). On beauty (Pbk.). MacLehose.

  • پیگملیون در هنر

    پیگملیون در هنر

    pygmalion-in-art//—–//نیلوفر رضوی//—–//پیگملیون بیش از هرجا در ادبیات و هنرهای نمایشی موضوع الهام بوده است. شاید این امر به آن سبب باشد که در هر دوره موضوعی برای مناقشه در این اثر یافت می‌شده است، و شور و هیجان تفکر انتقادی در ادبیات نمایشی تأثیر منقلب‌کننده بیشتری دارد.//—–//

    پیگملیون بیش از هرجا در ادبیات و هنرهای نمایشی موضوع الهام بوده است. شاید این امر به آن سبب باشد که در هر دوره موضوعی برای مناقشه در این اثر یافت می‌شده است، و شور و هیجان تفکر انتقادی در ادبیات نمایشی تأثیر منقلب‌کننده بیشتری دارد.

    image.png

    آگوست ویلهلم ایفلند در نقش پیگملیون، نقاشی از آنتون گراف به سال ۱۸۰۰

    اصولاً چنین بنظر می‌رسد که شکسپیر در بازنمایی شخصیت عشاق داستان‌های خود از اوید هم الهام گرفته است. یکی از مشابهت‌ها در صحنه پایانی نمایش حکایت زمستان رخ می‌دهد که ملکه هرماینی، که برای سال‌ها مرده تصور می‌شد، به زندگی برمی‌گردد. در نقد این نمایش و مکالمات درون متن، برخی معتقدند که شکسپیر تأثیر نافذ کلام و قدرت اقناع زن را دستمایه فرازهای مهمی از این داستان قرار داده است.

    image.png

    صحنهٔ زنده شدن هرماینی در تئاتر «حکایت زمستان» اثر ویلیام شکسپیر، اکنون در کتابخان شکسپیر فولجر

    در عصر روشنگری، نسخهٔ اپرای ژان ژاک روسو (۱۷۶۲)که اقتباس از این افسانه اوید بود، در صحنۀ جان گرفتن مجسمه، مداخله الاهگان نقشی ندارد و ضربه‌های کاردک مجسمه ساز است که مجسمه را زنده می‌کند. در ادامه، مجسمه فرایند خودآگاهی را می‌پیماید، مفهوم «من» را درک می‌کند و با مشاهدهٔ دیگر مجسمه‌ها ابراز می‌کند که آنها «من» نیستند. اما زمانی که به سوی پیگملیون برمی‌گردد و او را نظاره می‌کند آنچه را مشاهده می‌کند چنین بیان می‌کند: “من”!
    اثر هنری به مثابه آئینه هنرمند؟

    image.png

    جلد اپرای پیگملیون در اجرای ۱۷۷۲ (نخستین اجرا) در بروکسل

    در پیگملین برنارد شاو (۱۹۱۴)، روابط طبقاتی در جامعه و مناسبات زنان و مردان دستمایهٔ تئاتر می‌شود. درشرح این اثر بارها نوشته شده است که برنارد شاو پایان این داستان را آنگونه که در تئاتر اجرا شد به تصویر نکشیده بود؛ در روایت شاو، الایزا استقلال نویافته خود را پاس می‌دارد و از زندگی پروفسور هیگینز خارج می‌شود تا سرنوشتش را به دستان خود بسازد. در اجرای تئاتر، و بعدها در اقتباس سینمایی آن در «بانوی زیبای من»، با ماندن الایزا، پایانی خوش برای داستان رقم می‌خورد… البته به استنباط کارگردانان این آثار!

    image.png

    پوستر تئاتر پیگملیون نوشته برنارد شاو، طراحی می ویلسون پرستون، مکان اجرا تئاتر هوفبرگ وین، ۱۹۱۳

  • نقش رستم: شهرهای ساسانی روایت سوم

    نقش رستم: شهرهای ساسانی روایت سوم

    sasanid-city-naghsh-rostam
    //—–//
    نینا میرمحمدی//—–//نقش رستم یکی از مهم‌ترین محوطه‌های باستانی ایران است که تلاش شاهان ساسانی برای پیوند با نیاکان خود، به‌ویژه هخامنشیان، را در قالب نقش‌برجسته‌ها و ساخت‌وسازهای آیینی به تصویر می‌کشد. این مقاله نگاهی تحلیلی دارد به ارتباط ساسانیان با گذشته اسطوره‌ای و تاریخی ایران، اهمیت نمادهایی چون دیهیم و درفش، و جایگاه نقش رستم در ساخت هویت سیاسی-مذهبی این دوره مشهود است.//—–//

    تلاش ساسانیان برای پیوند با نیاکان؛ افسانه یا سیاست؟

    چگونگی اتصال ساسانیان به نیاکانشان، به ویژه هخامنشیان، همواره موضوع مناقشه در مباحث علمی بوده است. اگرچه ساسانیان پادشاهانی به نام­‌های داریوش (Dara ̄y) و اردشیر (Ardaxšır-Wahman) را جزء اجداد خود شمرده­‌اند، اما هرگز از سلسلهٔ هخامنشی به این نام، در منابع اولیه­‌شان ذکر نکرده‌­اند. به نظر می­‌رسد آنها کسانی را که دانش­‌پژوهان در حال حاضر هخامنشیان می‌­خوانند، به عنوان آخرین فرزندان سلسلهٔ افسانه‌­ای کیانیان قبل از حمله اسکندر، درک کرده‌­اند.(Canepa, 2018)

    یکی از محوطه‌­های باستانی که به خوبی بر تلاش ساسانیان برای اتصال به این بخش از نیاکان خود صحه می‌گذارد، نقش‌برجسته‌هایی است که شاهان ساسانی در کنار مقبره و نقوش­ برجستهٔ شاهان هخامنشی در نقش رستم از خود به جا گذاشته‌­اند.

    image.png

    محوطهٔ نقش رستم شامل مقابر و نقوش برجسته هخامنشی، نقوش برجسته ساسانی و کعبه زرتشت، عکس: متن‌آویس

    موقعیت جغرافیایی نقش رستم و ارتباط آن با سایت‌های اطراف

    یکی از نکات جالب توجه در مورد نقش رستم، موقعیت جغرافیایی استقرار آن در حاشیهٔ کوه‌­هایی با مورفولوژی خاص و منبع آبی (مقدس) رودخانه پلوار است. نقش رستم با سه سایت باستانی مهم دورهٔ ساسانی و پیش از آن، در جداره­‌های دو کوه رحمت و حسین­کوه واقع شده است. این سایت­‌ها شامل شهر استخر، از مراکز مذهبی و مهم ایالت فارس از پیش از ساسانیان، محوطهٔ نقش رجب با نقوش برجستهٔ ساسانی در آن و تخت جمشید است. انتظام این سایت‌­ها در پلان، جالب توجه است. ضمن آن که سه محوطهٔ نقش رستم، نقش رجب و شهر استخر، به لحاظ بصری نیز با هم مرتبط هستند.

    image.png

    ۱.نقش رستم، ۲.شهر تاریخی استخر، ۳.نقش رجب، ۴.تخت جمشید، ۵. کوه رحمت، ۶.حسین کوه، ۷.رودخانه پلوار، منبع: متن‌آویس

     نقش رستم پیش از ساسانیان

    این محوطه بسیار پیش از هخامنشیان مورد توجه و مقدس بوده است. در بالای کوه آثاری از دورهٔ آشور وجود دارد و بر جدارهٔ کوه نیز نقش‌­برجسته‌­ای از ایزد و ایزدبانوی عیلامی از ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد جای داشته است که بعدها بهرام دوم ساسانی بخشی از آن را تخریب و نقش خود و درباریانش را بر کوه می‌­تراشد.

    مسألهٔ جالب توجه دیگر آن است که در دوره ساسانیان مقابل محوطه مربوط به مقابر هخامنشی، برج و باروی عظیمی ساخته می‌شود و در واقع گسترهٔ دید به چشم­‌انداز وسیع و زیبای طبیعی دشت مقابل این کوه، مسدود می‌­شود. این بارو به نحوی کشیده شده است که دو نقش‌­برجستهٔ ساسانی در سمت غرب کوه، خارج از محوطه بارو قرار می­‌گیرند.

    نقش رستم در جداره حسین کوه

    پایین: پلان مکان‌­یابی آثار جداره حسین­کوه

    بالا: پلان محوطه باستانی شامل آثار آشوری بر بالای حسین­کوه( لکه زردرنگ)

    کعبه زرتشت

    کعبهٔ زرتشت نیز بنایی سنگی و برج‌مانند موجود در این محوطه است که به احتمال زیاد در دورهٔ هخامنشی ساخته شده است و بر سر کاربرد آن مناقشه وجود دارد. دو کتیبه از شاپور اول و کرتیر ساسانی بر جدارهٔ آن، دارای ارزش تاریخی زیادی است.

    طرح شاردن از نقش رستم

    طرح شاردن از نقش رستم با کعبه زرتشت مقابل آن در سال ۱۶۶۵ میلادی

    طرح فلاندن و کوست از نقش رستم

    طرح فلاندن و کوست در سال ۱۸۴۱ میلادی

    در نقش‌­رستم،در کنار مقابر هخامنشیان، هشت نقش‌­برجسته از شاهان مختلف ساسانی جای گرفته است.
    تعداد بالای این نقش‌­برجسته‌ها بدون شک نشان از اهمیت سیاسی-مذهبی این سایت برای شاهان ساسانی دارد. در میان این هشت نقش‌­برجسته، تصاویر متعلق به هفت پادشاه ساسانی به تصویر کشیده شده است. موضوع دو نقش‌­برجسته دیهیم‌­ستانی، پنج تای آن­ها جنگ با دشمنان و یکی از آن­ها ادای احترام بزرگان به شاه ساسانی است.

    ساسانی.jpg نقش‌برجسته‌های ساسانی محوطه نقش‌­رستم و جانمایی آن­ها در پلان

    نقش‌برجسته‌های ساسانی محوطه نقش‌­رستم و جانمایی آن­ها در پلان- تصاویر و نقشه از ( وندائی،1398)

    1.دیهیم‌­ستانی اردشیر اول از اهورامزدا 2. بهرام دوم در کنار بزرگان سلطنتی در حال احترام به او 3. احتمالاً شاپور سوم در حال انداختن حریف از اسب 4. یکی از شاهان ساسانی (نامعلوم) در حال پیکار 5. احتمالاً هرمزد دوم در حال شکست دشمن 6. پیروزی شاپور اول بر قیصران روم 7. بهرام دوم در حال پیکار  8. دیهیم‌­ستانی نرسی از آذرآناهیتا

    جزئیات به کار رفته در نقش­‌برجسته­‌های مختلف ساسانی از طرح و فرم جامه و ابزارهای به کارگرفته شده، اطلاعات بسیار خوبی در مورد ساختار اجتماعی، نسب شاهان، بزرگان و حریفان مهم سلسله ساسانی و نظام باورهای آن­ها در اختیار پژوهشگران قرار می­‌دهد. از جمله مهم‌­ترین نشان­‌های به‌کار رفته در این نقش‌­برجسته‌­ها، دیهیم است.

     «دیهیم» در نقش‌برجسته‌

    دیهیم شیء حلقه­‌مانندی است که به نشانه خوره یا فره ایزدی به پادشاه اعطا می­‌شود. سابقه آن به هزاره سوم پیش از میلاد در نقش‌­برجسته آنوبانی‌نی در سرپل ذهاب که در آن الهه‌ای حلقه‌ای را به پادشاه می‌دهد؛ می­رسد.(Luschey,1986) اصل این کلمه از یونانی وارد پارسی باستان و سپس وارد پارسی میانه شده است. (صادقی, 1394)

    دیهیم ستانی.png اعطای دیهیم از آناهیتا به نرسی، نقش رستم

    نقشه چپ: اعطای دیهیم از آناهیتا به نرسی، نقش رستم (وندائی،1398)-راست: طرحی از دیهیم

    «درفش» در نقش‌برجسته‌های ساسانی

    شی دیگری که در سه نقش‌­برجسته از هشت نقش­‌برجسته نقش رستم به چشم می­‌خورد، درفش است. در اصطلاح دوره ساسانیان، هر واحد سپاه کوچک‌­تر از «گند» و بزرگ‌­تر از «وشت» را درفش می­‌گفتند و هر درفشی، عَلمی یا پرچمی مخصوص داشت.(کریستینسن، 1393) یعنی درفش هم به واحد جنگی و هم پرچمِ نشان آن واحد، اطلاق می‌­شد. شکل ظاهری این درفش‌­ها در نقش‌­برجسته‌­های نقش‌­رستم با تصور معمول امروزی از پرچم متفاوت است و از چوب­ه‌ای افقی و عمودی و گوی‌هایی بر سر آن و پارچه­‌هایی آویخته از آن تشکیل شده بود.

    درفش ساسانی.jpg نقش برجسته در نقش رستم

    تصاویر و طرح انواع پرچم یا درفش در نقش‌­برجسته‌­های ساسانی-(وندائی، 1398)

    درفش کاویان

    اما قدیمی ­ترین درفش ایران را، درفش‌کاویان یا اختر کاویان یا اختر کاوان می‌­دانند. درفش کاویان پرچم ملی ساسانیان بود و در اسطوره‌­های ایران آن را پیشبند کاوه آهنگر می­‌دانند. (وندائی،1398) در واژه­‌نامه برهان قاطع آمده است: «اختر کاوان، نام عَلم افریدون باشد و آن از کاوه آهنگر بود و پادشاهان عجم بعد از شکست ضحاک آن را بر خود شگون گرفته بودند و آن چرمی بود که کاوه آهنگر بوقت کار کردن بر میان خود می‌بست.»

    از آن چرم کآهنگران پشت پای       بپوشند هنگام زخم درای
    همان کاوه آن بر سر نیزه کرد        همانگه ز بازار برخاست گرد(فردوسی)

    بزد بر سر خویش چون گرد ماه       یکی فال فرخ پی افکند شاه
    فروهشت زو سرخ و زرد و بنفش      همی خواندش کاویانی درفش (فردوسی)

    درفش کاویان.png

    راست: بازسازی احتمالی از درفش کاویانی(Grishman,1944) چپ: سکه­‌ای متعلق به فرته‌­داران که احتمال
    می­‌رود درفشی که در آن دیده می­‌شود، درفش کاویانی باشد. (وندائی،1398)

    لباس.png

    بازسازیلباس و کلاه شاهان ساسانی از روی نقش­‌برجسته‌­ها- بازسازی از نادم احمد (وندائی،1398)

    برای مطالعهٔ بیشتر:


    صادقی،ع.(1394). پژوهش‌های لغو. فرهنگ نویسی (ویژه نامه نامه فرهنگستان). 106-93. (1)10


    کریستسنسن،آ.(1393).  ایران در زمان ساسانیان.ترجمه ر. یاسمی. صدای معاصر.

    •  وندائی, م. (1398). شاهان بر سنگ. جهاد دانشگاهی، واحد صنعتی اصفهان.
    • Canepa, M. P. (2018). The Iranian Expanse: Transforming Royal Identity through Architecture, Landscape, and the Built Environment, 550 BCE–642 CE (First edition). University of California Press.
    •     LuscheyH.) 1986(. ARDAŠĪR I ii. Rock reliefs. available online at

    https://www.iranicaonline.org/articles/ardasir-ii

    `

  • هنرمند کیست؟ روایت اول: اورفئوس

    هنرمند کیست؟ روایت اول: اورفئوس

    who-is-artist-orpheus//—–//نیلوفر رضوی//—–//برخی بر این باورند که اسطوره‌ها انسان کامل از دید مردمان را در خود تصویر کرده اند. بر این اساس تصویر هنرمند در روایت چند شخصیت در اسطوره‌های یونانی آمده است. اورفئوس(Orpheus, Ὀρφεύς)، اولین در بین این شخصیت‌ها، از آن جهت برجسته می‌شود که ترکیبی از پیامبر، شاعر، موسیقیدان و نوازنده در احوالش قید می‌شود.//—–//

    اورفئوس: چهره اسطوره‌ای هنرمند کامل در یونان باستان

    برخی بر این باورند که اسطوره‌ها انسان کامل از دید مردمان را در خود تصویر کرده اند. بر این اساس تصویر هنرمند در روایت چند شخصیت در اسطوره‌های یونانی آمده است. اورفئوس (Orpheus, Ὀρφεύς)، اولین در بین این شخصیت‌ها، از آن جهت برجسته می‌شود که ترکیبی از پیامبر، شاعر، موسیقیدان و نوازنده در احوالش قید می‌شود. در وصف ارزش جایگاه او همین بس که هم چنگ زرین خود را از آپولو، خدای موسیقی و رقص، هدیه می‌گیرد و هم او به اورفئوس نواختن را یاد می‌دهد.

    image.png

    موازئیک چهره اورفئوس، موزه دومینیکن، روتویل (Rottweil)، آلمان، قرن دوم پس از میلاد

    در شرح حال اورفئوس گفته می‌شود که آوای ساز او نه تنها حیوانات را فرامی‌خواند و رام می‌کرد، بلکه درختان و سنگ‌ها با نغمه‌اش رقص‌کنان جابجا می‌شدند و به این اعتبار او را نیرویی تمدن‌زا می‌پندارند که با موسیقی‌اش حتی شهرها ساخته می‌شدند و به این ترتیب در این افسانه «قدرت هنر» جایگزین «نیروی کار» می‌شود.

    image.png

    اورفئوس در حلقۀ حیوانات، موزائیک باستانی رومی از پالرمو، اکنون در موزه باستان‌شناسی منطقه‌ای پالرمو، تصویر از جیووانی دالورتو

    اورفئوس بیش از هرچیز به سبب روایتی در یادها ماندگار شده که مربوط است به سفرش به جهان زیرین برای بازگرداندن همسرش ائوردیکه (Euridyce/ Εὐρυδίκη) که با نیش افعی از دنیا رفته بود. او در این جهان چنگ متبرکش را به صدا در می‌آورد و چنان می‌خواند که هادس و دیگر اهالی آن قلمرو را متأثر می‌کند. به او اجازه داده می‌شود که همسرش را با خود ببرد به شرط آنکه تا زمان خروج کامل از آن قلمرو به پشت سر و همسرش که پشت او گام برمی‌دارد نگاه نکند. در لحظه خروج، بی‌توجه به اینکه هنوز همسرش از آن جهان قدم به بیرون نگذاشته از شوق به پشت سر می‌نگرد و همسرش برای همیشه ناپدید می‌شود.

    image.png

    کوزه تدفینی با تصویر اورفئوس در حال نواختن چنگ در مقابل اهالی جهان زیرین، آپولیا در جنوب ایتالیای امروزی، ۳۲۰ الی ۳۴۰ قبل از میلاد، امانت از مجموعه لودیگ در موزه باستان بازل

    یونانیان ارتباط موسیقی با ریاضیات را به شدت پاس می‌داشتند و در مقام یک هنرمند، اورفئوس نماد هنریست که قاعده‌مند، متعادل و منظم است. به همین دلیل کشته شدن او به دست ماینادهای دینوسیوس (زنان مرید دینوسیوس) نیز روایتی نمادین از مقابلۀ هنر قاعده‌مند یا آپولونی با هنر بی‌قاعده و خلسه‌ناک یا دیونوسی می‌دانند؛ دوگانگی و تقابلی مستمر که بعدها مبنای زیبایی‌شناسی نیچه‌ای دانسته می‌شود.

    image.png

    مرگ اورفئوس، ترسیم بر روی یک جام خرگوشی یا کانتاروس، ۴۱۰ الی ۴۲۰ پیش از میلاد مسیح، از مجموعۀ واسیل بوجکو (Vassil Bojkov)، سوفیه، بلغارستان

     

  • بیشاپور:شهرهای ساسانی، روایت دوم

    بیشاپور:شهرهای ساسانی، روایت دوم

    bishapur//—–//نینا میرمحمدی//—–//بیشاپور، دومین پایتخت ساسانی، توسط شاپور اول، پسر اردشیر پاپکان، تأسیس شد. این شهر با ویژگی‌های معماری خاص و شباهت‌هایی با اردشیرخوره، در نزدیکی تنگه چوگان و رودخانه بیشاپور قرار دارد. از نظر ویکتوم فرم دایره‌ای هسته مرکزی شهر و استفاده از عناصر معماری یونانی و رومی، از جمله ستون‌ها و آتشکده عظیم، نشان‌دهنده تأثیرات فرهنگی متنوع است. //—–//

    تأسیس بیشاپور توسط شاپور اول

    بیشاپور، دومین پایتخت ساسانی، توسط شاپور اول، پسر اردشیر پاپکان تاسیس شد. بیشاپور یا به‌شاپور را به دو شکل معنا کرده‌اند؛ یکی شاهکار زیبای شاپور و دیگری شهر عالی شاپور.

    image.png

    نقش‌برجسته نخست در به‌شاپور، دیهیم‌ستانی شاپور اول از اهورامزدا و پیروزی بر رومیان، منبع: وندائی, م (۱۳۹۸)، شاهان بر سنگ، جهاد دانشگاهی، واحد صنعتی اصفهان

    مقایسه بیشاپور با اردشیرخوره

    با وجود تفاوت آشکار در فرم شهری، بیشاپور به لحاظ موقعیت استقرار و نوع زیستگاه، شباهت‌های زیادی با اردشیرخوره دارد. بیشاپور، همانند اردشیرخوره، در نزدیکی دهانه خروجی یک تنگه (تنگه چوگان) و مجاور رودخانه (رودخانه بیشاپور) واقع است. به‌علاوه، مشابه اردشیرخوره، شاهد یک قلمروی زیستی، فراتر از محدوده حصار شهر هستیم. اجزای اصلی این مجموعه و قلمروی زیستی شامل خود شهر، قلعه استحفاظی خارج از باروی شهر، مجموعه شش نقش‌برجسته و غار شاپور در امتداد تنگه چوگان و مجموعه زمین‌های کشاورزی در سطح دشت بیشاپور است.

    image.png

    موقعیت استقرار اجزای مجموعه زیستی بیشاپور، عکس هوایی گوگل ارث افزوده گرافیکی از متن‌آویس

    هسته دایره‌ای در بیشاپور

    نکته جالب توجه آن که، ویتکوم، باستان‌شناس، در سال ۲۰۱۸ در مقاله‌ای با بررسی عکس‌های هوایی چند شهر ساسانی، به وجود هسته‌های دایره‌ای شکلی در زیرنقشِ پلان ساسانیِ این شهرها پی‌­می‌برد. از جمله این شهرها، بیشاپور است. او معتقد است این هسته‌های دایره‌ای مربوط به دوره پیش از ساسانی است. تکرار فرم دایره‌ای در برخی شهرهای اشکانی، هسته‌های پیشینی برخی شهرهای ساسانی، شهر اردشیرخوره و بعد‌ها در دوره اسلامی در شهر بغداد، هر ذهن کنجکاوی را به سمت پرسش از دلایل تکرار این فرم، سوق می‌دهد.

    image.png نقشه شهر بیشاپور شهر شاپور

    هسته دایره­ای شکل مربوط به دوره پیش از ساسانی در شهر بیشاپور، منبع:

    Whitcomb, D. (2018). “From Shahristān to Medina” Revisited. Cities of Medieval Iran

    برخی فرم شبکه­‌ای و مدول‌­بندی در ساختار شهر بیشاپور را متأثر از طرح شهرهای یونانی و رومی می­‌دانند. به علاوه حروف الفبای یونانی روی پایه‌ستون‌های مرکزی شهر  و شیوه ساخت آتشکده عظیم این شهر، شواهدی از به‌کارگیری مهارت اسرا یا کارگران رومی و احتمالاً سوری، در ساخت این شهر است. از اسرا در تولید دیبا، پوشاک ابریشمی الوان با الیاف طلا، نیز در بیشاپور استفاده می‌شده است.

    image.png بیشاپور

    ستون‌های میانی شهر بیشاپور، منبع: نگارنده

    برای مطالعه بیشتر:

    • گریشمن, ر. (۱۳۷۹). بیشاپور. ترجمه اصغرکریمی, سازمان میراث فرهنگی کشور.
    •       Whitcomb, D. (2018). “From Shahristān to Medina” Revisited. Cities of Medieval Iran.

    `

  • هنرمند کیست؟ روایت دوم: پیگملیون

    هنرمند کیست؟ روایت دوم: پیگملیون

    who-is-artist-pygmalion//—–//نیلوفر رضوی//—–//پیگملیون از مجموعهٔ افسانه‌ای اوید با نام متامورفوسیس، حتی تا به امروز موضوع بررسی بسیاری از متون تئوری و تاریخ هنر است. شخصیت پیگملیون بازنمایی هنرمندی است زن‌گریز که شیفتگی بیمارگونه با هنر خود (پیکرتراشی) دارد. در اوج انزجار از آنچه او پلشتی زنان می‌پنداشت، قسم یاد می‌کند که مجسمه‌ای بسازد که از این آلودگی‌ها پاک باشد و تجسم زیبایی واقعی باشد. //—–//

    پیگملیون از مجموعهٔ افسانه‌ای اوید با نام متامورفوسیس، حتی تا به امروز موضوع بررسی بسیاری از متون تئوری و تاریخ هنر است. شخصیت پیگملیون بازنمایی هنرمندی است زن‌گریز که شیفتگی بیمارگونه با هنر خود (پیکرتراشی) دارد. در اوج انزجار از آنچه او پلشتی زنان می‌پنداشت، قسم یاد می‌کند که مجسمه‌ای بسازد که از این آلودگی‌ها پاک باشد و تجسم زیبایی واقعی باشد. در این تلاش او شیفته موجودی می‌شود که خود تراشیده است. پیگملیون در احوالی پریشان به ونوس پناه می‌برد و از او می‌خواهد که نظیر زیبایی و معصومیت دست‌پرورده‌اش را در زنی زنده و موجود بر او بنمایاند. ونوس لطف را حق او تمام می‌کند و به مجسمهٔ بیجان گالاتئا جان می‌دهد.

    image.png

    پیگملیون و گالاتئا، فرانسیسکو گویا، ۱۸۱۲-۱۸۲۰

    یکی از دلایل توجه مداوم به افسانه پیگملیون این است که در قالب شخصیت او و داستان درگیری‌اش با مجسمه‌ای که ساخته، یعنی گالاتئا، چندین مبحث اساسی در هنر و زیبایی‌شناسی دوران کلاسیک مطرح می‌شود. این مباحث شامل نگاه هنرمند، نقش دیگر حواس در هنر، کمال‌گرایی هنری، حد تاثیر نیروهای قدسی در خلاقیت هنری، و میزان تسلط و مالکیت هنرمند بر اثرش است.

    image.png

    پیگملیون و گالاتئا، جاکوبو آمیگونی، ۱۶۸۲-۱۷۵۲

    در مورد پیگملیون هم مانند اورفئوس، افسانه در مرز جدال دو مفهوم شکل می‌گیرد. هنر غربی خصوصاً در دوران کلاسیک بیشتر مشغول حواسی است که از دور می‌تواند اثر را درک کند؛ در این فرهنگ هنری، بر خلاف هنر شرقی، لامسه و بویایی و چشایی چندان جایی ندارد و آداب تشرف به اصالت چیزها از مسیر این حواس نمی‌گذرد.* حس بینایی در هنر کلاسیک از جایگاهی برتر برخوردار است. با این حال، به همان اندازه که هنر موسیقی اورفئوس را به مرز مبهم نظم و بی‌نظمی می‌کشاند، لمس دستان مجسمه ساز پیگملیون در هنگام ساخت و تحسین گالاتئا او را به مرزهای مبهم پاکی و ناپاکی می‌کشاند.

    عشق در حال جان بخشیدن به گالاتئا، هنری هوارد، حدود ۱۸۰۲

    در برخی روایت‌ها، پایان خوش داستان پیگملیون و گالاتئا، کامیاب  شدن پیگملیون و تشکیل خانواده آنها و فرزندی که نامش بعدها نام شهری در قبرس می‌شود (پافوس)، خواننده را راضی می‌کند. اما در بسیاری از بحث‌ها و تحلیل‌ها، اینکه گالاتئا تا چه اندازه مدیون و در قید پیگملیون بود و تا چه حد وامدار ونوس بود، و یا  اینکه او آیا به اختیار خود در کنار پیگملیون ماند به موضوعی برای تحلیل عمیق‌تر تبدیل شده است. انتهای این بحث به سئوالی بسیار کلیدی در حوزه نقد هنری ختم می‌شود: “اثر هنری تا چه حد «متعلق» به هنرمند است و تا چه حد موجودیتی است مستقل با سرنوشتی خاص خود؟”

    image.png

    «پیگملیون»، جوزپه گزی، قرن ۱۷

    برای مطالعه بیشتر:

    • Enterline L. (20062000). The rhetoric of the body from ovid to shakespeare. Cambridge University Press.
    • Saunders C. J. Maude U. & Macnaughton J. (2009). The body and the arts. Palgrave Macmillan.
    • Rimell V. (2009). Ovid’s lovers desire difference and the poetic imagination. Cambridge University Press.

  • زیبایی‌شناسی منظر در باغ انگلیسی

    زیبایی‌شناسی منظر در باغ انگلیسی

    english-garden-inspiration//—–//نیلوفر رضوی//—–//این یادداشت به بررسی تأثیر سفرهای اکتشافی اشراف‌زادگان انگلیسی پس از استقلال کلیسای پروتستان از کلیسای رومن کاتولیک، بر تحول نگاه به طبیعت و شکل‌گیری باغ انگلیسی می‌پردازد. ضمن مرور گراند تور، اندیشه‌های ادموند بورک درباره زیبایی والا و بدیع منظر نیز بررسی شده‌اند. همچنین نشان می‌دهد چگونه ارزش‌های ناسیونالیستی، تحولات زیبایی‌شناسی و گرایش به طبیعت، معماری منظر را متحول کرده و باغ‌هایی با ترکیبی از طبیعت بکر، روایت‌های اسطوره‌ای و مهندسی پدید آوردند. باغ انگلیسی، آمیزه‌ای است از فرهنگ، طبیعت و تخیل.//—–//

    پس از استقلال مذهبی-سیاسی کلیسای پروتستان انگلستان از کلیسای رومن-کاتولیک در قرن شانزدهم میلادی، سفرهای با مقاصد زیارتی در قلمروهای کاتولیک اروپای قاره جای خود را به سفرهای اکتشافی داد که در آن زمان بین اشراف‌زادگان جوان مرسوم بود. تا قرن هفدهم سفر کردن امری رایج شد و سفرنامه‌ها به ارتقای علم و فرهنگ کمک رساند.

    image.png

    نقشه گراند تور (سفر اکتشافی اشراف‌زادگان بریتانیایی) با شرحی که ویلیام بکفورد در سال ۱۷۸۰-۸۱ از این مسیر ثبت کرده است، منبع ویکیپدیا

    در انتهای قرن ۱۷ تا به انقلاب صنعتی، میل به اکتشاف و نگاه به طبیعت به عنوان منبع پژوهش شایع شد. سفرهای اکتشافی و پرسش‌های فلسفی در مورد طبیعت باعث شد طی تغییری بینادین، طبیعت منبع زیبایی تلقی گردد و در مباحث زیبایی‌شناسی مقولاتی جدید به این بحث اختصاص یابد. این تحولات باعث شد معیارهای جدیدی برای درک زیبایی طبیعت در فرهنگ خواص نفوذ کرده و به‌تدریج با نوشته‌های این افراد ذائقه عمومی هم تغییر یافت.

    image.png

    داگلاس هشتمین دوک همیلتن در گراند تور(نفر وسط) به اتفاق پزشکش و فرزند پزشک، منظره ژنو در پنجره دیده می‌شود. نقاشی اثر جان پرودوم به سال ۱۷۷۴

    زیبایی والا (sublime)

    با وجود آنکه در تاریخ نیز غیر از موازین زیبایی کلاسیک دیگر گونه‌های زیبایی هم شناخته و تعریف شده بودند، اما در این دوره به طور خاص ادموند بورک (۱۷۲۹-۱۷۹۷) دو نوع دیگر زیبایی را با عنوان‌های زیبایی شایان تصویر (بدیع منظر) و زیبایی والا (جلیل) را بازتعریف می‌کند تا در کنار موازین کلاسیک زیبایی‌شناسی مبتنی بر هندسه و ریاضیات، درک زیبایی خصوصاً در طبیعت را عمیق‌تر کند. در این میانه امر والا آن نوع از زیبایی است که در مواجهه با پدیده‌های عظیم و خوفناک طبیعت یافت می‌شود و موجب حیرت یا رعب و وحشت می‌شود.

    ادموند بروک زیبایی والا

    فیلیپ جیمز دلوتربرگ، یک بهمن در آلپ، نقاشی به سال ۱۸۰۳- ماخذ: وبسایت کالکتور

    پیکچرسک

    در مقابل «امر والا»، تعبیر زیبایی شایان تصویر/ بدیع منظر/ پیکچرسک سعی در تعریف زیبایی اموری دارد که از فرط پریشانی زیبا هستند؛ آشفتگی و بی‌نظمی، کهنگی، زوال و مفاهیمی از این دست هم می‌توانند سبب پدید آمدن زیبایی پیکچرسک در مبحث زیبایی‌شناسی بشوند.

    پیکچرسک
باغ انگلیسی

    سالواتور روزا، جان تعمیددهنده مسیح را به حواریون نشان می‌دهد، حدود ۱۶۵۵

    این معیارهای جدید زیبایی در کنار بالا گرفتن ناسیونالیسم بریتانیایی، موجب شد زمینه برای خلق نوعی دیگر از باغ‌ها که با ارزش‌های زیبایی‌شناختی طبیعت بکر هم‌خوان باشد فراهم شود. این باغ‌ها خصوصاً بر زیبایی‌های طبیعی انگلستان، اسکاتلند و ایرلند تأکید داشتند. ترکیب عرصه‌های باز چمن شبیه به چراگاه‌های طبیعی، دریاچه‌های مصنوعی و جنگل‌های متراکم، که غالباً با عملیات مهندسی سنگین احداث می‌شدند، الفبای کالبدی این نوع از باغ هستند.

    باغ انگلیسی

    باغ انگلیسی

    در این آرایش جدید منظر که امروز گاهی با نام «باغ انگلیسی» شناخته می‌شود، دو مقوله دیگر هم شایان توجه هستند. نخست آنکه این مداخلات غالباً بر شکارگاه‌های سلطنتی و خصوصی صورت گرفت و به این اعتبار شاید تعبیر «منظر شکارگاهی انگلیسی» برای شرح سازماندهی آن مناسب‌تر باشد، و دیگر آنکه با وجود اصرار فراوان بر جدایی از سازماندهی باغ‌های باروک، عناصر روایت‌گر فرهنگ کلاسیک که با اسطوره‌های یونانی-رومی شناخته می‌شوند در این آرایش منظر حذف نشده و حتی با قدرت و سحر بیشتری در ترکیب نشسته‌اند.

    باغ استورهد باغ انگلیسی پارک انگلیسی

    The Palladian bridge and Pantheon at Stourhead

    مطالعه بیشتر:

    • Hunt, J. D., & Willis, P. (Eds.). (1988). The genius of the place: the English landscape garden 1620-1820. Mit Press.‏
    • Willis, P. (1977). Charles Bridgeman and the English landscape garden (p. 109). London: Zwemmer.‏
    • Leslie, M. (1993). An English Landscape Garden before ‘The English Landscape Garden’?. The
      Journal of Garden History
      13 (1-2), 3-15.‏

     

    `

  • شهرهای ساسانی، روایت یکم: اردشیرخوره

    شهرهای ساسانی، روایت یکم: اردشیرخوره

    sasanid-cities-ardeshirkhore//—–//نینا میرمحمدی//—–//ساسانیان شهرهای بزرگ، چندفرهنگی و با استحکامات قوی می­‌ساختند و طلوع این سلسله، از اساس، در پیوند تنگاتنگی با «بنیان افکندن شهر» است. «اردشیر پاپکان»، مدعی بهره­‌مندی از فرّ کیانی و امتیاز الهی برای تأسیس شهر، «اردشیرخوره» (فر و شکوه اردشیر) را اندکی پیش از پیروزی کامل بر شاه اشکانی و نشستن بر تخت شاهی در سال ۲۲۴ میلادی، در دشت فیروزآباد، بنیان افکند.//—–//

    ساسانیان شهرهای بزرگ، چندفرهنگی و با استحکامات قوی می­‌ساختند و طلوع این سلسله، از اساس، در پیوند تنگاتنگی با «بنیان افکندن شهر» است. «اردشیر پاپکان»، مدعی بهره­‌مندی از فرّ کیانی و امتیاز الهی برای تأسیس شهر، «اردشیرخوره» (فر و شکوه اردشیر) را اندکی پیش از پیروزی کامل بر شاه اشکانی و نشستن بر تخت شاهی در سال ۲۲۴ میلادی، در دشت فیروزآباد، بنیان افکند.

     

    image.png

    نقش­ برجسته دیهیم‌­ستانی (دریافت فرّ کیانی) اردشیر از اهورامزدا در اردشیرخوره، اثر فرصت‌­الدوله شیرازی

    موقعیت جغرافیایی و ملاحظات امنیتی اردشیرخوره

    اردشیرخوره/گور/ فیروزآباد، مرکز یکی از پنج کوره (بخش) مهم ایالت فارس، در روزگار ساسانی است. اجزای اصلی این مجموعه زیستی، شامل شهر مدور «اردشیرخوره» در کنار «کاخ اردشیر»، بنای «قلعه‌دختر» و دو نقش‌برجسته «دیهیم‌ستانی اردشیر» و «جنگ­سواران» در خارج شهر است.

     

    image.png

    اجزای اصلی مجموعه زیستی اردشیرخوره

    با توجه به شرایط زمانی تاسیس شهر در دوره انتقال از اشکانی به ساسانی، ملاحظات امنیتی در استقرار شهر بسیار چشم‌گیر است. شهر در میان حفاظ طبیعی چین‌­خوردگی­‌های زاگرس، در دشت میان‌کوهی فیروزآباد واقع است. ورودی اصلی به دشت، توسط تنگه تنگاب، در شمال، محافظت می­‌شود. بنای «قلعه دختر» نیز، بر فراز یکی از دماغه‌­های تنگه ومسلط بر راه باستانی (استخر به سیراف) به خوبی نقش یک اقامتگاه شاهی موقت و مرکز دفاعی خودبسنده را ایفا می­‌کند.

     

    image.png

    بنای قلعه­ دختر بر فراز تنگه تنگاب در شمال شهر اردشیرخوره، منبع

    شهرسازی مدور؛ ایدئولوژی یا مهندسی؟

    با وجود آن که پیشینه فرم دایره در شهرها، به روزگار آشور می‌رسد، دقت بالای هندسی در فرم دایره در اردشیرخوره، همواره مورخان و سفرنامه‌نویسان را شگفت‌زده کرده است. ابن بلخی می­‌نویسد:«شکل آن مدور است؛ چنان­که دایره پرگار باشد و در میان شهر، آن­جا که مثلا نقطه پرگار باشد، دکه انباشته برآورده است …»

     

    image.png

     شهر مدور اردشیرخوره و هندسه شعاعی منتج از آن در سطح دشت، منبع:

    Huff, D. (2014). Das Plansystem von Ardashir-Xwarrah, Raumkonzeptionen in antiken Religionen

    برخی معتقدند که فرم دایره، بیشتر مبنای ایدئولوژیک دارد و با مراتب قدرت در نظام شاهنشاهی ساسانی در پیوند است. با این وجود ویژگی‌های هندسی فرم دایره، زیرساخت لازم برای تحقق ملاحظات عملی را نیز فراهم آورده است؛ از آن جمله می‌توان به انطباق زیرساخت آبی و نظام مالکیت زمین، با هندسه شعاعی در سطح دشت فیروزآباد (اردشیرخوره) اشاره کرد.

     

    image.png

    تصویر هوایی شهر اردشیرخوره، منبع:

    Schmidt, E. F. (1940). Flights over Ancient Cities of Iran. The University of Chicago Press

    برای مطالعه بیشتر:

    • Huff, D. (2010). Formation and Ideology of the Sasanian State in the Context of Archaeological Evidence. In The Sasanian Era. I.B. Tauris.
    • هوف, د. (۱۳۷۵). شهرهای ساسانی در نظری اجمالی به شهرنشینی و شهرسازی در ایران-محمدیوسف کیانی.
    • مصطفوی, س.(۱۳۴۳). اقلیم پارس. انجمن آثار ملی.
    • نامعلوم.(۱۳۵۴). کارنامه اردشیر بابکان. به تدوین ب. فره­وشی. دانشگاه تهران.