نشست پنجم باغ‌خوانی: ورسای لویی چهاردهم

baghkhani-5//—–//2024-10-13//—–//گفتگوی دکتر کیوان جورابچی و دکتر کاوه رشیدزاده//—–//پنجمین جلسه از سلسله‌نشست‌های باغ‌خوانی با عنوان «ورسای لویی چهاردهم» با همکاری انجمن علمی معماری منظر دانشگاه شهید بهشتی و شرکت متن‌آویس//—–//https://www.aparat.com/video/video/embed/videohash/yaegb47/vt/frame//—–//https://api.matnavis.com/files/blog/r6Nh5eOSi6VW7ozl8PvA.png

//—–//

مخاطب گرامی، نسخۀ نوشتاری این نشست برمبنای تصاویر ارائه‌شدۀ سخنرانان تنظیم شده است؛ لذا، پیشنهاد می‌کنیم، برای فهم بهتر و دقیق‌تر مطالب و مشاهدۀ تصاویر، به ویدئوی نشست مراجعه کنید.

ورسای لوئی چهاردهم

کیوان جورابچی: … در این تصویر، کلیات قصر و آن سه خیابانی را که به قصر می‌رسند می‌بینید. عرض کردم این بازوها 165 متر طول دارند و داستان ورسای با قصری که اینجا هست آغاز خواهد شد. به نظرم تصویر جالبی است؛ برای اینکه اندازۀ ورسای را با برخی از باغ‌های ما مقایسه می‌کند. دوستان این‌ها اشله‌اند. [اشاره به تصویر] آن باغ ایلخانی در مقایسه با ورسای است که حتی اندازۀ یکی از گروهای ورسای هم نیست. همین‌طور دیوان‌خانه، ارگ کریم‌خان‌، مجموعۀ باغ خسروآباد در سنندج، کل مجموعۀ کلات، کل مجموعۀ چهل‌ستون قزوین، جهان‌نمای شیراز، نیاوران تهران، فین کاشان، کل مجموعۀ کاخ گلستان، کل مجموعۀ چهل‌ستون اصفهان، و ارم شیراز.

باغ ورسای و مقیاس بی‌رقیب آن

از نظر من این خیلی اتفاق مهمی است. نشان می‌دهد، در مقولۀ اندازه، اساساً در برابر  باغ ورسای حرفی برای گفتن نداریم. از نقطه‌نظر اندازه‌ها باغ غول‌آسا است. اگر بخواهیم شما را با تاریخش آشنا کنیم، آغاز ساخت‌وساز به زمان لویی ‌سیزدهم در حدود سال 1630 برمی‌گردد. من با تاریخ خودمان هم مقایسه‌ای تطبیقی می‌کنم: 1630، 1040 هجری قمری و زمان شاه‌صفی در اصفهان است. لویی‌ سیزدهم قصری شکارگاهی می‌سازد و بعد، ماجرا به آقای لویی ‌چهاردهم می‌رسد که امروز بیشتر دربارۀ او صحبت خواهد شد. خوب است بدانید که لویی ‌چهاردهم 74 سال سلطنت کرده است و سلطنت او با سه شاه مهم ما در دورۀ صفوی هم‌زمان بوده است: شاه‌عباس دوم، شاه‌سلیمان و شاه‌‌سلطان‌حسین.

تحولات معماری و طراحی باغ

در 1682، دربار را از پاریس به ورسای منتقل می‌کند؛ اما در 1661 تصمیم می‌گیرد که در باغ قدیمی تغییراتی بدهد. در این تصاویر به دو مطلب مهم دقت کنید: رابطۀ قصر و بخش انتهایی باغ ورسای که آب‌نمای بسیار مهمی در آنجا هست و به آن خواهیم رسید؛ و کرت‌بندی‌ها و باغ‌سازی‌های عظیمی که در این منطقه وجود دارد.

در اولین دورۀ تغییرات، قصر لویی‌ سیزدهم حفظ شده، بازوهای جلویی باغ ساخته می‌شوند و قصر تغییرات کوچکی می‌کند. [اشاره به تصویر] این تصویر از پشت سر است. در واقع، قصر تونشستگی‌ای دارد و در دورۀ بعدی، که حدود 1668 آغاز می‌شود، بخش تغییرات بنیادین طراحی باغ است. اتفاق مهمی که در این دوره برای باغ می‌افتد این است که ساختمان‌های سنگی و مرمرین قصر قدیمی آجری را احاطه می‌کنند و تراس خیلی عظیمی رو به باغ پیدا می‌کند. به این ترتیب، اتفاق خیلی بزرگی برای ورسای می‌افتد: ورسای که رویش به‌سمت غرب بود و باغش پشت سرش قرار داشت، رویش به‌سمت باغ برمی‌گردد و باغ روبه‌رویش قرار می‌گیرد. تراس خیلی عظیمی که در اینجا ساخته می‌شود، کاملاً این نکته را به ما می‌آموزد که روی قصر را عوض می‌کنند و به‌سمت باغی قرار می‌دهند که از این به بعد، آن باغ موضوع طراحی خواهد بود.

در ادامه، باغ‌های کوچک با هندسه‌های متنوع و منحصر به فردی که مشاهده می‌کنید، در قالب شبکه‌ای از باغ‌سازی‌ها طراحی شدند که محور اصلی و فرعی ورسای را که بر هم عمود هستند شکل می‌دهند. با آخرین مرحله گسترش باغ، وسعت آن از محدوده‌های اولیه فراتر رفت؛ به گونه‌ای که آب‌نمای بزرگی با شکل صلیبی ساخته شد و خیابان‌های موربی به مرکز قدیمی‌تر باغ متصل شدند که به تکمیل هندسه کلی باغ کمک کردند. در نتیجه، این مجموعه به شکلی کامل از باغ‌های باروک با طرحی که اکنون می‌بینیم تبدیل شد.

کاوه رشیدزاده: خدمت همه سلام عرض می‌کنم. خیلی خوشحال و هیجان‌زده‌ام که ایدۀ فرمتی از این اتفاقی که دارد می‌افتد را همین بعدازظهر دکتر جورا‌بچی دادند و همان‌طور که گفتند، حالت بداهه‌نوازی دارد و من با یک بداهه‌نوازی شروع می‌کنم که دیالوگ برقرار شود.

اینکه دکتر جورابچی دارند باغ ورسای را برای ما که ایرانی هستیم ارائه می‌دهند، دائم دارند این پارالل‌های هم تاریخی و هم جغرافیایی را مقایسه می‌کنند؛ مثلاً، مقایسۀ مقیاس. دیدید که چقدر باغ ورسای بزرگ است و باغ‌های شاخص ایران نسبت به آن کوچک بودند. امای جالبی اینجا هست: فرانسوی‌ها این مقایسه را در مجلۀ آرشیکتور و اربنیسم، وقتی که داشتند اصفهان را مطالعه می‌کردند، انجام دادند و نشان می‌دهند که مجموعۀ باغ‌های اصفهان ــ باغ‌های دولت‌خانه، چهارباغ، هزارجریب، و باغ شاه‌سلطان‌حسین ــ یعنی باغ‌اندرباغ و باغ‌های پیاپی و از ورسای بزرگتر است. اگر ما مجموعۀ باغ‌های اصفهان، که در دورۀ صفوی ایجاد شدند، را در نظر بگیریم در مقیاسی بزرگتر از ورسای قرار می‌گیرند؛ ولی اگر باغ را به تنهایی ببینیم، در مقابل باغ‌های ورسای از نظر مقیاس قطعاً کم می‌آورد.

کیوان جورابچی: اگر کل اصفهان را یک باغ فرض کنیم، می‌توانیم.

کاوه رشیدزاده: ولی اینکه خود فرانسوی‌ها این تصویر مقایسه را دارند … [اشاره به تصویر] اینجا باغ ورسای در گوشۀ سمت چپ است، بعدی واشنگتن است و پاریس از همان لوور تا میدان اتوال شانزلیزه است.

شما می‌توانید به‌طور کلی دکتر جورابچی را با زمان نسبتاً امروزی که دارد به گذشته نگاه می‌کند ببینید. من سعی می‌کنم از زمان لویی چهارده به موضوع ورسای نگاه کنم و مقداری به کانتکست زمان لویی چهارده برویم که چه می‌شود ورسای پدید می‌آید. لویی چهارده در سن خیلی کودکی شاه می‌شود و، همان‌طور که گفتند، 74 سال سلطنت می‌کند و در واقع، صاحبقران اصلی او است. این سلطنت طولانی و مقتدرش را مدیون پیشینه‌ای است که گذاشته شده است. دو کاردینال هستند: اول، ریشلیو و دوم، مازاقن. این‌ها از طرف پاپ آمدند و آدم‌های با اقتدار مذهبی‌اند، کاردینال‌اند، و با کلیسای کاتولیک در ارتباط‌اند؛ ولی، مملکت‌داری اصلی را این‌ها انجام می‌دهند. این‌ها وزیراعظمان لویی سیزدهم‌اند که اصلاحاتی را پایه‌گذاری می‌کنند، به دانشگاه اهمیت می‌دهند، امور مالی را تنظیم می‌کنند، و مملکت را مرتب می‌کنند و جانشین آن‌ها …

قطع شدن صدا و تصویر (13:47 ـ 14:39)

… و وزیری که در طول ساختن ورسای عملاً این کار را انجام می‌دهد، هم اعتمادالسلطنه است و هم امیرکبیر، نامش کلبر است. در اواسط قرن هفدهم ــ که انگار اروپا تغییر خیلی جدی کرده است ــ آمستردام شهر بسیار قدرتمندی است، تغییرات جدی در اروپا اتفاق افتاده، اسپانیا امپراتوری‌ای با نیروی دریایی قوی و پول‌دار است، از آن طرف عصر خرد آغاز شده است. فکر کنم همۀ شما رنه دکارت را می‌شناسید. کتابی که در آن…

قطع شدن صدا و تصویر (15:35 ـ  17:38)

… همان‌طور که می‌بینید روی جلد کتاب نشان می‌دهد که هم شمشیر و هم عصای حکومت‌داری که دین و دولت در آن است، در دستش است و دارد به تریتوری اطرافش و سرزمین‌ها حکمرانی می‌کند. لویی چهارده، همان‌طور که بزرگ و جوان می‌شود، نشان می‌دهد که آن آدم اتفاقاً خود او است. سلطنت مطلقه‌ای را برایش پایه‌ریزی کردند. از هر جهت، به‌عنوان سلطان مطلق، دارد از خودش تصویر می‌سازد و در این ساختن ورسای دقیقاً آن پروژه‌ای است که او می‌خواهد. برای اینکه بتواند آن تصویری را که لازم دارد بسازد و به بقیۀ جاهای اروپا هم آن را صادر کند.

[اشاره به تصویر] نقشۀ اروپا در سال 1648 را می‌بینید که پیمان وستفالیا[1] صورت می‌گیرد و صلحی بین کشورها برقرار می‌شود. از همین دوران، در اروپا، دولت‌ـ ملت‌ها شروع به ظهور می‌کنند. فرانسه پادشاهی بزرگی است و بزرگترین ملت و جمعیت را دارد، منابع خوبی هم دارد. اوضاع انگلستان خیلی خوب نیست. فرانسه در جنگ با اسپانیا و هلند و هولی‌رومن‌انپایر در این کنار است؛ ولی، روزبه‌روز نظم بیشتری در فرانسه حاکم می‌شود.

کیوان جورابچی: دوستان، فرانسه را نگاه کنید. این قسمت سبز را هم نگاه کنید که مختصری از امپراتوری عثمانی است.

کاوه رشیدزاده: عظمتش را می‌بینید. به دربار لویی چهارده بیاییم. شاید برای دوستان مطالعات کلود پرو نام آشنایی باشد. معمار و پزشک دربار است و کسی است که نمای شرقی لوور را ساخته است. برادرش، شارل پرو، است؛ این نام را به خاطر داشته باشید که به آن نیاز داریم. همین‌قدر بدانید که معروف‌ترین داستان‌های والت‌دیزنی ــ مثل سیندرلا، زیبای خفته، شنل قرمزی، ریش‌آبی و … ــ را او جمع‌آوری کرده و نوشته است. او ادیب و معاون کلبر و در دربار مشاور لویی چهارده است. مانسَر هم معمار دربار است، کمی دیرتر می‌آید و مسئول ساختن قسمت‌‌های خیلی مهمی از خود کاخ و باغ ورسای است.

در تابستان 1661، لویی چهارده به باغ آقای فوکه، که وزیر دارایی است، دعوت می‌شود و از دیدن باغ «وُـ لُ‌ـ ویکُمپت» که تازه ساخته شده حیرت می‌کند. این باغ، مسترپیس و شاهکاری از باغ‌سازی باروک است که بسیاری از اصول و خصوصیات باغ‌سازی باروک از همین‌جا به اعتلای خوبی رسیده است. لویی هم جوان است و می‌بیند که چطور این وزیر توانسته این‌طور قد علم کند و شاهکاری این چنین را کارگردانی کند. سه نفر با هم آن را ایجاد کردند: همکاری میان لویی‌ لو وو، آرشیتکت؛ شارل‌ لو برن، نقاش و طراح؛ و مهم‌ترین کسی که باید نامش را به خاطر بسپاریم، آندره لو نوتر.

شاید اگر آثار پالادیو و لوکوربوزیه و فرانک لوید رایت را با هم جمع کنیم، شاید میزان فعالیتی که آندره لو نوتر در زندگی‌اش کرده است بشود. تمام این لیستی که در تصویر می‌بینید باغ‌هایی است که آندره لو نوتر ساخته است. فرض کنید که ورسای ضرب‌ در این همه باغ در طول عمر او، در آن زمان که وسایل ارتباطی، به این شکلی که امروز در قرن بیستم داریم، نبوده است. فردای آن روز، لویی وزیرش، فوکه، را هم به جرم فساد مالی زندانی می‌کند. آندره لو نوتر و دو نفر دیگر را جمع می‌کند و به آن‌ها می‌گوید که به ورسای بروند. آن‌ها هم شروع می‌کنند به پلن کردن و دیزاین کردن و ساختن.

در این حال و هوای علمی و اجتماعی و سیاسی آن دوران مهم است ببینید که ورسای این طور نیست که لویی چهاردهی باشد و بگوید من این را می‌خواهم، بعد، پس‌فردا همین باغی که شما در نقشۀ سمت راست پدید بیاید؛ این نتیجۀ همکاری و هم‌فکری کسانی است. شاهی دستور می‌دهد که آکادمی علمی تأسیس شود، پولش را می‌دهد، یک ساختمان رصدخانه برای این عده می‌سازد که در این نقاشی [اشاره به تصویر] می‌بینید. پشت سر این نقاشی اوبزر واتوا را نشان می‌دهد. اینجا نقشه علم کرده‌اند، کرۀ زمین هست و دیتیل‌های نقاشی را می‌بینید. این چهار نفر اصلی درباری‌اند: لویی چهارده، برادرش و کلود پرو که گفتیم. شمارۀ 5 و 6  در تصویر، کلبر و معاونش، شارل پرو، که گفتم ادیب والت‌دیزنی بود. این‌ها اعضای این آکادمی ساینس‌اند که از …

قطع شدن صدا و تصویر (24:52 ـ 27:22)

کاوه رشیدزاده: … این شروع کتاب است. با نقطه، خط، سطح و این‌ها شروع می‌کند؛ ولی، همه‌اش با مثال‌های ورسای است. مثلاً دارد پاره‌خط را توضیح می‌دهد و تصویری از شتوی ورسای در زمان لویی سیزده را نشان می‌دهد؛ یعنی، حتی دارد تاریخ ورسای را هم نشان می‌دهد. چه سالی؟ در سال 1700 پابلیش شده است و معلم دربار است و هندسه یاد می‌دهد.

اینجا [اشاره به تصویر] باز دارد پاره‌خط‌ها را نشان می‌دهد. مثلثی که آن گوشه می‌بینید، سه‌ راهی که دارند به هم می‌رسند، ترای‌ویوم است که در روم تجربه شده است و 150 سال بعد اینجا اتفاق می‌افتد. بعد، می‌بینید که دارد چندضلعی و مساحت و انواع خط را در حجم و سطح نشان می‌دهد. باز تصاویری از باغ ورسای و دیگر دارد وارد زمان حال می‌شود. شما می‌بینید که این قسمت شهری چگونه دارد توسعه پیدا می‌کند. چندضلعی و احجام را هم توضیح می‌دهد. همه را با مثال‌های جاهای مختلف، با ورسای شروع کرده ولی به همۀ دنیایی که می‌شناختند سر می‌زند.

در چیزهایی که ترسیم کرده ما می‌توانیم ورسای ازدست‌رفته را هم ببینیم. سمت چپ، تئاتر آبی، از بیشه‌هایی است که از بین رفته، و به نظر من شاهکار لنداسکیپ است و به آن در جلسۀ بعد خواهیم پرداخت. [اشاره به تصویر] این تئاتر آبی در نصف یک صفحۀ A4 با این جزئیات چاپ شده است. این را همه می‌توانستند بخرند؛ یعنی تمام باغ‌سازها، نقشه‌بردارها و … که می‌خواستند آموزش ببینند این چهار جلد کتاب را داشتند. [اشاره به تصویر] اینجا در مرکز پاریس است و ورسای هم یکی از این نقاط است. هرکدام از این نقاط یکی از این شتوها یا کاخ درشت اشراف است که اطراف …

قطع شدن صدا و تصویر (30:10 ـ 30:50)

کاوه رشیدزاده: … این محل سنتی شاه‌های فرانسه در منسن بوده است. برجی قرون‌وسطایی با یک قلعه که خیلی خشک است. لویی با آن اندیشه‌های نوگرایش نمی‌توانسته اینجا بماند و ورسای را انتخاب می‌کند. این هم تصاویر گوگل‌ارث است. داریم از پاریس به‌سمت ورسای می‌آییم. [اشاره به تصویر] این آکس اصلی اَونیوی پاریس است که عریض‌ترین خیابان است و 90 متر عرض دارد. این خیابان مرکزی است که به ترای‌ویوم این سه‌راهی می‌خورد و به میدان توپخانه می‌رسد و بعدش به پیش‌حیاط یا کورت و دربار می‌رسیم و وارد کاخ می‌شویم. ادامه‌اش محوری است که امروز می‌خواهیم درباره‌اش صحبت کنیم. اینجا تصویر عکس آن محور را از سمت غرب به شرق می‌بینیم. در واقع، این آکس اصلی است.

ما فرصت این دیالوگ را نداریم که آرام‌آرام مفاهیم را با هم بسازیم. من فعلاً با این نکته تمام می‌کنم که لویی چهارده «شاه خورشید»[2] است و برای این تصویری که دارد ایجاد می‌کند، کلی برنامه دارد. اتفاقاً می‌توانیم این برنامه را در همین دو محور برای شما خوب ارائه دهیم.

[اشاره به تصویر] اینجا شما، به‌صورت واضح، خورشیدی را می‌بینید؛ ولی، اصولاً ساتع شدن اشعه‌هایی که دارد از یک نقطۀ کانونی منشعب می‌شود در جای‌جای باغ وجود دارد و این‌ها دارند در منظومه‌ای از هندسۀ ستاره‌ای به هم می‌رسند.

[اشاره به تصویر] نقشه‌های دهۀ 60 قرن 17 را می‌بینید. از وقتی که ورسای همان قلعۀ کوچک است و دارد آرام‌آرام در ابتدا شکل می‌گیرد. این همان سال اول است که لویی این سه نفر ــ لو ‌نوتر، لو وو، و لو برن ــ را آورده و پروژه را به آنان سفارش داده است. خبری نیست، محوری اصلی، یک حوض و یک نظام آب‌رسانی وجود دارد که این نظام در اطراف باغ شکل طبیعی خودش را دارد. این راه‌های معمولی و چیزهایی که از قدیم بوده هم اینجا هست.

موضوع توسعۀ کاخ پیچیده است؛ ولی، جالب است که در نهایت، وضع موجود قدیم به شکل‌گیری باغ اصلی تحمیل کرد؛ حتی، مدول پنجره‌هایی که در نهایت اجرا شد به‌خاطر وجود همین قلعۀ اولیه است که وجود داشت.

[اشاره به تصویر] این تصویر خیلی مهمی است و به آن رجوع خواهیم کرد. می‌بینید که در اینجا آن سه‌راهی هنوز درست شکل نگرفته است. در قسمتی بله، ولی بناهای نظامی هنوز ساخته نشدند، فرم ورودی و خود کاخ فرق دارد. باغ هنوز به آن شکلی که بعداً خواهد بود نیست. در گوشه، باغ‌وحشی هست و در گوشۀ بالایی هم یک تریانون که بعداً ساخته می‌شود.

[اشاره به تصویر] دو سال قبل، در 1666، نقشۀ دیگری است که در آن ما محور شمالی‌ـ جنوبی و دریاچۀ سوئیس را با این شکل [هشت‌ضلعی] می‌بینیم. به‌خاطر محور اصلی ورسای که شرقی‌ـ غربی است تمام نقشه‌های آن قرن دارند آکس اصلی را نشان می‌دهند. جهت را در نظر داشته باشید که ما داریم رو به غروب خورشید نگاه می‌کنیم. شاه خورشید است و جهتی که کاملاً شرقی‌ـ غربی نیست. این اتفاقاً خیلی گویا است؛ چون، در اروپا و در آن عرض جغرافیایی که پاریس دارد، در خردادماه غروب خیلی قشنگ‌تری را نشان می‌دهد تا اینکه بخواهد کاملاً شرقی‌ـ غربی باشد که غروب خورشید در بهار مثلاً سمت شمال‌غرب می‌رفت. پس، این خیلی جهت مهمی است؛ برای اینکه، شاه خورشید نشان بدهد که در آکس بی‌نهایتش قرار است خورشید غروب کند.

کیوان جورابچی: کاوه مگر این جهت از دورۀ لویی سیزدهم همین‌جا نیست؟ یعنی، جهت عوض نمی‌شود.

کاوه رشیدزاده: هست ولی این کاخی است که لویی انتخاب کرده. جاهای مهم‌تر دیگری را هم در اختیار داشته. چرا ورسای را انتخاب کرده؟ موضوعی که من در مورد جهت می‌گویم تحلیل خودم است. قصر شکارگاهی است. اول سنت ‌ژرمن آنله بوده و اینجا در مسیر شکار پدرش بوده است. پدرش دیده که شب دیر می‌شود برگردد، اینجا هم حالا چیزی بسازد و همین به پروژه‌ای بزرگتر تبدیل می‌شود. به‌هرحال، ویژنی داشته که امروز می‌خواهیم آن را با شما قسمت کنیم. خب، باید خاک‌برداری عظیمی انجام شود. شما باید طبیعت را مسخر خودتان کنید. باید جوری طبیعت را کنار بزنید. طبیعت اروپایی با طبیعت ما فرق دارد. در همه‌جا جنگل دارد نفوذ می‌کند و برای آنکه آن دید بی‌نهایت ایجاد شود، ما باید جنگل را کنار بزنیم.

نقشۀ بعدی، لو پوتر، برای سال 1690 است و تولید آن تا سال 1717 طول می‌کشد. جزئیات خیلی زیبایی دارد. [اشاره به تصویر] راه‌ها را سفید گذاشته، این‌ها مسیرهای درخت‌کاری‌شده‌اند که در هر سمت دو ردیف درخت‌کاری است. بسیار عریض است. اعداد و ارقام را دکتر جورابچی خدمتتان گفتند.

[اشاره به تصویر] این هم پلان مهمی است که بقیۀ پرزنتیشن را براساس این چیدم. پلان نیکولاس دوفر، سال 1700. این بالا نوشته است: «پلان ژنرال ورسای، پارکش، کاخش، باغ‌هایش، فواره‌ها و حوض‌هایش، بیشه‌هایش، و شهرش». جالب است؛ یعنی، مجموعۀ ورسای مجموعه‌ای است از یک پارک، قصر، باغ‌ها ــ نه یک باغ ــ حوض‌ها، بیشه‌ها و شهر. این‌ها همه با هم مجموعۀ ورسای را می‌سازند.

به نکتۀ مهمی اشاره کردند چون شهری نبوده؛ [اشاره به تصویر] ورسای قدیم ده کوچکی است که در نقشه‌های قدیمی در این حد است و چند سکونتگاه کوچک در آن دیده می‌شود. [اشاره به تصویر] این ورسای قدیم، ویو وقسای[3]، است و این ویل نوو[4]، یعنی شهر جدید و میدان ولیعهد هم در آن است و بازاری هم برایش در نظر گرفته‌اند و اینجا هم میدان رسمی توپخانه است.

ما نقشه را چرخاندیم که بتوانیم روی آکس خوب حرکت کنیم. کاخ؛ بیشه‌ها؛ گرند کانال که نام‌گذاری‌اش به ایدۀ «گرند کانال» ونیز هم ربط دارد و ونیز کوچکی در گوشه ایجاد کرده بودند؛ به‌سمت جنوب که بیاییم، صلیب آب را می‌بینید؛ اینجا باغ‌وحش است. به‌سمت پایین که بیاییم نارنجستان و …

قطع شدن صدا و تصویر ( 41:18 ـ 41:53)

کیوان جورابچی: … از عکس‌های تاریخی بیرون بیاییم و سراغ تصاویر سیاحتی معاصرش برویم. [اشاره به تصویر] اینجا در واقع، آن خیابانی است که وقتی از آن بپیچیم، ورسای را خواهیم دید. قدم‌به‌قدم به آن نزدیک می‌شویم: ورودی اصلی، میدان اصلی توپخانه ــ که آن سه خیابان شعاعی به آن می‌رسد ــ و ما امروز با یک سیلوئت کمابیش متقارن مواجهیم. علت استفاده از «کمابیش» به‌خاطر ساختمانی است که بعدها اینجا ساخته می‌شود و این نظم بسیار قاطع را به هم می‌زند.

[اشاره به تصویر] گفتیم که در واقع این پشت قصر است؛ یعنی، هنوز باغی در کار نیست و ساختمان رو به شرق است و اجزای قصر قدیمی را هم در اینجا می‌توانید مشاهده کنید. آن بخش که ارتباط برقرار کردن با شهر را شروع می‌کند، میدان جلوی آن، این قصر عظیم، بخش‌هایی از محور شمالی‌ـ جنوبی، و ابتدای محور شرقی‌ـ غربی را مشاهده می‌کنید. من به‌صورت مستقیم به سراغ خود محور شرقی‌ـ غربی، در حد فاصل قصر و آب‌نمایی که به «آب‌نمای آپولون» موسوم است، می‌روم. یاد‌آوری کنم که در ورسای تمام نقاط اسم دارند و تقریباً همه به اسطوره‌های یونانی مربوط‌اند و الآن که این تکه‌های مختلف را با هم خواهیم دید، شاید به این اسطوره‌ها هم اشارۀ مختصری کنیم.

نقش آب در طراحی باغ ورسای

فاصلۀ بین قصر تا آب‌نمای آپولون و ابتدای گرند کانال که ‌در واقع اندازۀ قصر قدیم، قبل از توسعه‌های بزرگ است، حدود 670 متر است. [اشاره به تصویر] چون طول این خیابان 335 متر است و این تقریباً در وسط این مربعی است که در اینجا ساخته می‌شود. به نظر می‌رسد که هندسۀ دقیقی است؛ یعنی، 4 مربع در 4 مربع و یک آب‌نما (آب‌نمای لاتونا) در وسط مربع بزرگ و پارتر «لاتونا». من فاصلۀ بین قصر تا آب‌نمای آپولون را روی محور طی می‌کنم و بعد، دوباره به آقای دکتر برمی‌گردیم.

اولین بخشی که در اینجا خواهیم دید «واتر پارتر» یا من می‌خواهم بگویم «باغ آب» است. باغ روی زمین آب یا هر چه که می‌خواهیم نامش را بگذاریم. دو برکۀ عظیم است که روبه‌روی کاخ قرار دارد. باز هم می‌خواهم یادآوری کنم که [اشاره به تصویر] این نقطه که از مهم‌ترین نقاط کاخ است ــ یعنی تالار معروف آینه ــ تراس بزرگی رو به باغ بوده است و بعداً به ساختمان اضافه می‌شود. این تراس را مانسار ساخته است.

نمود نهایی این دو آب‌نمای بزرگ در سال 1685 تکمیل می‌شود. [اشاره به تصویر] مجسمه‌هایی که در میانه و دور حوض‌ها قرار دارند، لوبرون‌اند. هر برکه 4 مجسمه دارد که ظاهراً گفته می‌شود که نماد چهار رود بزرگ فرانسه است که در این مملکت‌ جاری‌اند. علی‌القاعده، از مهم‌ترین جاهای مجموعه، آغاز آن محور و درست در روبه‌روی قصر است. تقریباً تمام مجسمه‌سازان مهمشان در اینجا کار کرده‌اند: ژان باتیست توبی، اتیل لومبر، توماس ری‌ناودین، آنتوان کویسکو، برادران کلر (ژان ژاک و بالتازار) در اینجا کار کردند. در کنج‌های این آب‌نمای عظیم ــ که دو آب‌نما است و وسطشان، همان‌طور که دیدید، به مسیر اختصاص دارد ــ مجسمه‌های مختلفی قرار دارد که حوری‌ها و گروه‌های کودکان هم از مضامین اصلی مجسمه‌های کنار این آب‌نمای بزرگ است.

[اشاره به تصویر] این چشم‌انداز اصلی است که از تالار آینۀ امروزی یا تراس قدیمی‌تر رو به شرق است؛ در واقع، همان چشم‌انداز معروف غروبی است که دکتر رشیدزاده گفتند. این پاییز است، قطعاً خورشید دارد پایین‌تر غروب می‌کند. مسئلۀ فواره در ورسای خیلی جدی است. این نکته را فراموش کردم و شاید خوب است همین‌جا بگویم که از [اشاره به تصویر] بین این دو نقطه پنج منزل طراحی شده است؛ یعنی، در مسیر حرکتمان از قصر تا آب‌نمای آپولون ما با 5 فضا، 5 لحظه و رخداد فضایی روبه‌روییم. اولی را با هم دیدیم که درست روبه‌روی قصر قرار داشت. دومی، آب‌نمای فواره‌دار لاتونا و باغچه‌ها یا پارترهای منقش لاتونا است و البته شیبی که وجود دارد؛ در واقع، اینجا سطح کمی بالاتر است و مجموعۀ لاتونا ــ این آب‌‌نمای مفصلی که از نزدیک خواهیم دید و همین‌طور باغچه‌های منقش ــ حدوداً 2 یا 5/2 متر از تراز اول باغِ آب روبه‌روی قصر پایین‌ترند.

[اشاره به تصویر] در واقع، حرکت در این نقطه از محور خارج می‌شود و دور آب‌نمای جدید می‌چرخد و دوباره برمی‌گردد. به نظر می‌رسد این تصمیم مهم طراحانه برای این در اینجا اتفاق می‌افتد که هم امکان چرخیدن و گردش در اطراف باغچه‌های منقش پدید بیاید و هم همان اتفاق را در اطراف آب‌نمای لاتونا رقم بزند. در اسطوره‌های یونانی، لاتونا همسر زئوس است. زئوس همسران متعددی دارد. لاتونا همان همسری است که آپولون و آرتمیس، که خواهر و برادرند، از او متولد شده‌اند. این آب‌نما 6 طبقه است و غوک‌هایی (قورباغه‌هایی) که از دهانشان آب بیرون می‌جهد این آب‌نما را ساخته‌اند. [اشاره به تصویر] این تصویر آب‌نما و باغچه‌های مجاور آن را نشان می‌دهد و در تصویر دقت کنید که در آن تقریباً از درخت خبری نیست. به نظرم وقتی بیشه‌ها را دیدیم، متوجه خواهید شد که این تضاد تصویری بسیار بسیار تأثیرگذار میان این چشم‌انداز باز و آن چشم‌اندازهای بسته تصمیم طراحانۀ خیلی روشنی به نظر می‌رسد. این اختلاف ارتفاعی که اینجا می‌بینید و این گلدان‌های بزرگ که جزو طرح باغ‌اند و در طرح باغ مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

این تصویر تصویر جالبی است. این قورباغه‌هایی که آب را روی پیکرۀ لاتونا می‌ریزند و او که فرزندانش را در کنارش گرفته است. تصویر قدیمی جور دیگری بوده است. به نظر می‌رسد طرح از 1668 به بعد دچار تغییر شده و صورت پیچیده‌تری پیدا کرده است.

بازی با آب در ورسای از اصلی‌ترین‌ دیزاین ‌المنت‌های [عناصر/ اجزای] طراحی است. همین‌جا دوباره به دوستان عزیزمان یاد‌آوری می‌کنم که طرح این باغ تفاوت عظیمی با باغ‌سازی ما دارد. در باغ‌سازی ما  اصولاً آب جریان دارد و پیوسته است، آب قطع نمی‌شود. در این نوع از باغ‌سازی، ظاهراً معماری آبْ معماری لکه‌های آب و حضور عمودی آن در فضا است؛ درحالی‌که، در معماری ما آب قاعدتاً در روی بستر با اختلاف ارتفاع‌های کم در جریان است.

برویم باغچۀ منقش را ببینیم که به نظر می‌رسد دائم درحال تریم شدن و مرتب‌ کردن و حفظ آن هندسه و شکلی است که در آن به وجود آوردند. از اطراف پارتر لاتونا عبور کنیم و خیابان سلطنتی را ببینیم. [اشاره به تصویر] عرض کردم خیابانی است به طول 335 متر، از انتهای هلالی لاتونا تا ابتدای هلالی آب‌نمای آپولون، به عرض 40 متر که به «فرش سبز» هم معروف است. البته، این خیابان در زمان لویی چهاردهم احداث شده ولی به نظر می‌رسد از ایده‌هایی است که رد آن در زمان لویی سیزدهم هم وجود داشته است. در واقع، الآن داریم خلاف مسیر حرکتمان، یعنی رو به قصر و رو به شرق، این مجموعه را نگاه می‌کنیم. 12 مجسمه و 12 گلدان، یعنی 6 تا در هر طرف، در طول این فرش سبز قرار دارد؛ مثل خیابان‌های رومی که مراسم رژه در آن انجام می‌شده ساخته‌اند. به انتهای این خیابان و باغچۀ جلوی آب‌نمای آپولون می‌رسیم و در نهایت، منزل پنجم، آب‌نمای آپولون، و بعد خود گرند کانال که بحث را در آنجا قطع خواهم کرد.

از قدیم، یعنی زمان لویی سیزدهم، دریاچه‌ای معروف به «دریاچۀ قو» در اینجا بوده است. این دریاچه در زمان لویی چهاردهم گسترش پیدا می‌کند و این برکه یا استخر یا آب‌نمای عظیم، که به آپولون و ارابۀ زراندودش اختصاص داده شده، در اینجا ساخته می‌شود. طراح مجسمه‌ها شارلو برون است و ژان باتیست توبی ظرف دو سال، از 1668 تا 1670، آن‌ها را ساخته است.

در واقع، بخش اول محور داستان پنج بیتی است. پنج پاره‌ای است که از نقطۀ جلوی قصر آغاز می‌شود و به آب‌نمای آپولون ختم می‌شود. به نظرم می‌رسد خوب است به این مطلب توجه کنیم که عرض فضاهای هارد‌ـ لنداسکیپ در مقابل با اجزای سافت قابل توجه‌اند. احتمالاً این فضاها همیشه مملو از جمعیتی بودند که با شاه در حال حرکت بودند یا تفرج می‌کردند یا حتی شاید سوار اسب بودند. چون این فاصله تا کاخ حدود 600 متر است و اختلاف ارتفاع هم هست. اگر قرار باشد این‌ها دائماً میان این منطقه‌ها رفت‌وآمد کنند، احتمالاً به کالسکه و اسب و … نیاز داشتند. [اشاره به تصویر]  این تصویر قدیمی از آب‌نمای آپولون است. در دوردست آن کشتی‌هایی را که در گرند کانال قرار دارد نشان می‌دهد. ظاهراً در آنجا تمرین‌های نظامی و این چیزها هم برقرار بوده است. [اشاره به تصویر] فضاهای باز وسیع و به نظر من کمی خارج از مقیاسی که اگر از بالا نگاه نکنی و در خودش قرار بگیری، حقیقتاً چنگی به دل نمی‌زند. به اول گرند کانال می‌رسیم. کاوه‌جان جلسه تحویل شما.

کاوه رشیدزاده: باز با یک دیالوگ و آن مجسمه‌هایی که به چهار رودخانه ارجاع می‌دادند شروع کنیم. کلاً در دهۀ 70 قرن 17، مجسمه‌هایی که ساخته ‌شدند خیلی با کانسپت لویی چهارده، که سان‌کینگ است، در ارتباط بودند. پرداختن به اسطوره‌های یونانی و رومی مد بود و از دورۀ رنسانس، در باغ‌های ایتالیایی حضور داشت، در باغ‌های دیگر باروک زمان خودش در فرانسه هم رواج داشت؛ ولی لویی چهارده خط فکری متفاوتی را دنبال می‌کرد که باز با نگاه علمی هم در ارتباط بود. [اشاره به تصویر] در اینجا می‌خوانیم 4 تا از مجسمه‌هایی که ساختند به چهار عنصر اشاره دارد، 24 تای دیگه همه باز گروه‌های چهارتایی است که چهار بخش روز، چهار فصل، همان چهار عنصر، چهار طبع انسانی، و چهار فرم شعر را می‌گوید؛ ولی، به‌خاطر قدرت و خواست اجتماعی، به‌مرور این مجسمه‌ها جابه‌جا شدند و همان مجسمه‌هایی که رفرنسشان به اساطیر یونانی و رومی است بیشتر خودشان را نشان دادند.

من بحثم را روی همین محور ادامه می‌دهم و [اشاره به تصویر] تصاویر را با هم ببینیم. اگر کاخ را مجسم کنید، پارترها کاملاً جلوی کاخ قرار دارند. 2 پارتر آبی، 2 تا سمت جنوب و 2 تا سمت شمال که سبزند و گل‌کاری ‌دارند، 2 تا گل‌کاری بیشتری دارند و 2 تا سبزترند و همه‌شان حوض دارند. چرا این پاترها جلوی کاخ ظاهر می‌شوند؟ دلیلش را در تصاویر خواهیم دید. [اشاره به تصویر] این عکس رو به جنوب است. رو به جنوب اختلاف سطحی است که اینجا به آن خواهیم پرداخت. نارنجستان است. رو به شرق و 2 پارتر آبی؛ رو به شمال که باز به‌سمت پایین شیب می‌گیرد. یعنی ازلحاظ توپوگرافی، ما در مسلط‌ترین نقطه قرار داریم که به مدد خاک‌برداری، خاک‌ریزی و … هم تشدید شده است. از سمت جنوب هم به‌سمت شمال شیب دارد که می‌رود و به حوض «نپتون» می‌رسد.

ازلحاظ مهندسی آب منطقی در اینجا هست و آن این است که آب از نقطه‌ای که بالا قرار دارد به‌ سه جهت سرازیر می‌شود: یک‌بار به لتون می‌ریزد، یک‌بار به‌سمت شمال، و یک‌بار هم به‌سمت جنوب. دلیلش این است که در تکنولوژی توزیع آب و درست کردن این فواره‌ها، که دارند آب را با این شدت به‌سمت محور Z حرکت می‌دهند، باید از اختلاف ارتفاع استفاده کرد. نیروی جاذبه تنها نیرویی است که کمک می‌کند آب‌نماها بتوانند کارشان را انجام دهند و آن داستان‌های اساطیری را بازگو و آن لنداسکیپ زیبا را ایجاد کنند. پس، مازاد آبی وجود دارد؛ یعنی، هر بار که شما فواره‌ها روشن کنید تا شروع به کار کنند این آب اضافی باید به نقطۀ دیگری بریزد. پس، در نقاطی که پایین‌ترند حوض‌های آبی ایجاد می‌شود که باید آن‌ها را هم دیزاین کرد و از منظر آبشان استفاده کرد.

[اشاره به تصویر] اینجا می‌بینید که گرند کانال از آن سمت آب‌ها را جمع می‌کند. کارکرد دیگرش هم این است که جلوی نمای اصلی کاخ و تالار آینه آب قرار داده شده است و انعکاسی که ایجاد می‌کند قدرت بنا را تشدید می‌کند. نور زیبای بعدازظهر و غرب هم به بنا می‌تابد. هنگام غروب، این نور در تلألؤ آینه‌ها و چلچلراغ‌هایی که با شمع روشن می‌شوند تلألؤیی چندجانبه را به وجود می‌آورد. آینه در آن زمان هم گران‌ترین متاع است و فقط ونیزی‌ها می‌توانند این تکنولوژی را به بهترین نحو انجام دهند. بین ونیز و ورسای دعوا بود که این استادکاران را قرض بدهند و چگونه از آنان بهره ببرند. [اشاره به تصویر] من اینجا فقط عکسی از دستگیره نشانتان بدهم. این فقط یک چفت است. میزان دقت و جزئیات و کارشدگی‌ای که کل کاخ با این عظمت دارد واقعاً عجیب و غریب است؛ مثلاً 500 متر فقط نمای کاخ است. می‌بینید مثلاً این چفت یکی از آینه‌ها در آن گوشه است که قلاب به آن می‌خورد.

کیوان جورابچی: دوستان وقتی می‌گویند «500 متر نمای کار شده»، طول میدان نقش جهان 500 است. اندازۀ کاخ اندازۀ طول میدان نقش جهان است.

کاوه رشیدزاده: [اشاره به تصویر] به غروب که نزدیک‌تر می‌شویم، این تلألؤ بیشتر می‌شود و با شب درمی‌آمیزد. شاه خورشید دارد کارش را انجام می‌دهد. این موضوع را بگویم که لویی چهارده هندسه بلد بود و آدم دقیقی بود و خیلی هم سخت‌گیر بود. تمام طراحی‌ها باید به عرضش می‌رسید و نظر می‌داد و کنترل و نظارت می‌کرد. جایی هم پیش آمد که گویا عرض یکی از پنجره‌های کاخ تریانون کمتر بوده و لویی می‌گوید عرض این کمتر است. خلاصه، معمارش که وزیر بوده را خبر می‌کنند و به‌خاطر اینکه در یکی از پنجره‌ها چند سانت اشتباه کرده او را توبیخ می‌کنند.

سمت جنوبی را فعلاً فاکتور می‌گیریم می‌خواهیم موضوع پارترها را بررسی کنیم. [اشاره به تصویر] زیر این پارترها را نگاه کنید. ما اینجا بامی داریم که زیرش معماری است. اینجا نارنجستان است و زیر این پارترها، زیرزمین خیلی عظیمی است که درختان مرکبات را در آن قرار می‌دهند و تأسیساتی هم این زیر قرار دارد؛ یعنی، شما عملاً با لنداسکیپ و بام طراحی‌شده‌ای طرف هستید.

[اشاره به تصویر] آب به‌عنوان رزرووار [مخزن] عمل می‌کند که به حوض‌هایی که پایین‌تر قرار دارند آب برساند. شما در جای دیگر هیچ درختی نمی‌بینید. برای همین نامش پارتر است، روی زمین است و قرار است کمک کند تا قصر بهتر دیده بشود. در ضمن، با ظرافت قیچی می‌خورد، توپیاری می‌شود و به بیانی، تسلط انسان را روی طبیعت و محیط اطرافش نشان می‌دهد.

کیوان جورابچی: آقای دکتر، بخش دوم واژه، تر یعنی؟

کاوه رشیدزاده: زمین. پر هم یعنی روی. پارتر یعنی روی زمین. فرشی را روی زمین پهن کرده‌اند. برای همین، نباید آن‌قدر ارتفاع بگیرد. یعنی حجم نیست، سطحی است که روی زمین قرار داده شده است. لول [میزان] دیتیل را دکتر جورابچی هم نشان دادند. همین مقیاس عظیم این پارترها وقتی به مجسمه‌ها نزدیک می‌شویم می‌بینیم مجسمه‌ها به ظرافت تمام دیتیل دارد و روی آن کار شده است.

این دو محوری که داریم با هم می‌بینیم به‌سمت شمال را بعد از اجازۀ دکتر جورابچی صحبت می‌کنم؛ ولی باز روی این محور. [اشاره به تصویر] تصاویر و موضوع آپولون را ببینیم. لویی چهارده خودش را با آپولون مقایسه و آیندنتیفای [معرفی] می‌کرد. اگر لویی آپولون است، پس مادر آپولون هم لتون است. این فرش سبز خودش را به نقطه‌ای می‌رساند که آپولون از زیر آب بیرون می‌آید و جهان را روشن می‌کند. شب که می‌شود دوباره پایین می‌رود و به ایزدبانوی تتیس و گروتویی که برای او ساخته بود می‌رسد؛ اما الآن وجود ندارد. بد نیست تتیس را برایتان معرفی کنم، این چرخه کامل می‌شود. شما یک چرخۀ روز دارید که آپولون بلند می‌شود و روز را به وجود می‌آورد و در بین راه مادرش، کسی که دوستش دارد، آنجا قرار دارد. گروتوی تتیس، ایزدبانویی که در شب به او پناه می‌برد، قبلاً در کنار کاخ، جایی که الآن کاتدرال ورسای قرار دارد، در این گوشه‌ها قرار داشت که بد نیست الآن آن را ببینیم.

[اشاره به تصویر] پرسپکتیو سال 1668 از کاخ ورسای را می‌بینید که خیلی باارزش است. روی سقف آب می‌بینید. یک رزرووار (مخزن) آب روی سقف است. دانشجویان منظر و سال‌بالایی‌هایشان می‌دانند که گروتو براساس چه فرهنگی پدید می‌آید. جالب است که اینجا بنایی داریم که گروتو است. گروتو معمولاً صخره‌ای است که هنگام احداث باغ آن را کنده‌اند. تراش‌هایی به وجود می‌آید و درون آن را غاری درست می‌کنند که حالت وحشی دارد و محل دنیای زیرین و ترس‌ها و دیوها و … است. در زمان لویی پانزده، همان‌طور که دکتر جورابچی دارند دنبالش می‌گردند، این مجسمه‌ای که در گروتوی تتیس بوده به اینجا منتقل می‌شود و گروتوی مصنوعی‌ای ایجاد می‌شود که یکی از بیشه‌ها است و احتمالاً در جلسۀ بعدی به آن می‌رسیم.

لویی وارد ساختمان می‌شده و مهمانانش را به داخل می‌برده و دست می‌زده و آب به فواره‌ها می‌ریخته و دست دوم را که می‌زده، با ماشین‌های هیدرولیکی که وجود داشته، صدای پرندگان هم تولید می‌شده؛ سوت می‌زدند و جیک‌جیک می‌کردند. همه هم تحت تأثیر شعبده‌اش قرار می‌گرفتند. این مجسمه‌های شاهکاری که وجود دارند آپولون است که پیش ایزدبانو، تتیس، رفته و دارد شب را می‌گذراند. گروتوی تتیس، به دلیل توسعه‌ای که خود لویی چهارده دستورش را می‌دهد، تخریب می‌شود. دائم در حال تغییر دادن باغ بوده است. این هم موضوعی است که فکر کنم دوستان مرمت در نظر داشته باشند وقتی چندلایه از تاریخ روی هم سوار می‌شود سخت است که شما بخواهید انتخاب کنید کدام را نگه دارید.

[اشاره به تصویر] این هم تصویر «درون» از همین بیشۀ تتیس است. تصاویر دکتر جورابچی، به‌عنوان ویزیت [بازدید] انجام‌شده، خیلی عالی و بی‌نظیرند. کمی هم تصاویر اینترنتی زیبا را ببینیم. [اشاره به تصویر] می‌بینید که محور اصلی دید ما طوری تنظیم شده که ما از کاخ به سمت غرب نگاه کنیم. اگر عکس این کار را انجام دهیم، کمی عجیب و اگزجره [اغراق‌آمیز] است. انگار این تناسبات تناسباتی نیستند که ما انتظار داریم ببینیم. این‌ها همه به‌دلیل همان فرهنگ پرسپکتیو و بازی با محور دید است که هر چه دورتر می‌شویم اشیا…

قطع شدن صدا و تصویر (1:19:05 ـ 1:20:55)

کاوه رشیدزاده: … لویی چهارده در شب برنامه‌های آتش‌بازی و … داشته است که بعداً در فرصت دیگری به آن می‌پردازیم. در زمستان هم منظر دیگری داریم که مقداری متفاوت است. [اشاره به تصویر] این هم تصویری است که انداختن قایق‌های تفریحی و برگزاری جشن‌ها را نشان می‌دهد؛ چون لویی برای اینکه این تصویر را بسازد خیلی هم خرج می‌کرد. دائم مهمان دعوت می‌کرده و به مناسبت‌های مختلف جشن ترتیب می‌داده است. این مستلزم این است که شما موسیقی را هم به اطلاع برسانید و تمام جوانب فرهنگی را در نظر بگیرید.

[اشاره به تصویر] انعکاس آب را در محور غرب می‌بینید که ظاهراً به آنچه می‌خواستند اتفاق بیفتد رسیدند.

کیوان جورابچی: کاملاً رویا است.

کاوه رشیدزاده: بله. دیدید که آقای دکتر جورابچی ویزیت داشتند و چه عکس‌هایی گرفتند، برای ویزیتورها [بازدیدکنندگان] پیش می‌آمده. این ماکت قایق‌هایی است که لویی چهارده داشته است. [اشاره به تصویر] این تصویر از انتهای گرند کانال به‌سمت کاخ است. می‌بینید که کاخ تقریباً دیده نمی‌شود و پرسپکتیو پیش روی ما ــ عکس چیزی که از آن سمت می‌بینیم ــ در انتها آن‌قدر اگزجره است که کاملاً به ما نشان می‌دهد چگونه این طراحی صورت گرفته است.

راجع‌به لو نوتر نکته‌ای بگویم. او را به‌عنوان باغ‌ساز می‌شناسیم؛ ولی، در ذهنمان باغ‌ساز واقعاً چه معنایی دارد؟ مثلاً کسی که گل‌کاری بلد است؟ این را می‌دانیم که لو نوتر از اینکه باغچه‌ای را گل‌کاری کند فرار می‌کرده است. اصلاً کارش این نبوده است. کار او خیلی ساختاری است. شاید آنی که ما معمار منظر امروزی می‌دانیم لو نوتر هم نسبت به تأثیری که می‌تواند روی محیط بگذارد همین باور را داشته است.

مجسمه‌ای که از خودش در یکی از باغ‌هایی که ساخته ایجاد شده، او را با ادواتی مثل پرگار و لوازم نقشه‌برداری نشان می‌دهد تا اینکه او را با لوازم باغبانی ببینید. بنابراین، ما با لنداسکیپ آرکیتکتی طرف هستیم که دفتر بزرگی دارد و حتی فرصت نمی‌کند تا به همۀ پروژه‌هایش سر بزند. تیم خیلی بزرگی دارد که دائم مشغول چندین پروژۀ همزمان‌اند. ازطرفی، دارند برند خودشان را به جاهای دیگر اروپا صادر می‌کنند. در مقیاس قاره‌ای اتفاق خیلی بزرگی است که شما چنان پرآوازه می‌شوی که در زندگی خودت به چنین درجه‌ای می‌رسی. خب، دکتر جورابچی به‌سمت نارنجستان و محور شمالی‌ـ جنوبی برویم.

کیوان جورابچی: اول برویم شمال؟ نمی‌دانم اصلاً چقدر وقت داریم و چقدر می‌خواهیم ادامه دهیم.

کاوه رشیدزاده: بله. ما الآن به اینجا رسیدیم. از اینکه شاید کند پیش رفتیم، عذرخواهی می‌کنیم. پل ورسای را ندیدیم. فقط داریم قسمت‌های رسمی ورسای را نشان می‌دهیم که آن هم تمام نشده.

کیوان جورابچی: یک سوم آن را دیدیم.

کاوه رشیدزاده: قسمت‌های رسمی در مقیاس دیگری دارد عرضه می‌شود و ورسایی که در آن بیشه‌ها دیده می‌شود، کاملاً ورسای متفاوتی است. ورسای بسیار ظریف و پر از اندیشه و پر از ایده‌های خلاقانه است. این دو در کنار هم‌ تأثیر اصلی را روی تجربۀ ما از دیدن ورسای می‌گذارند. این است که جوری باید تبلیغ کنیم که جلسۀ بعدی را ببینید. در جلسۀ بعد، به «لابیرنت» ورسای می‌پردازیم و شما می‌بینید که چطور در فضای کوچکی 39 حکایت ادبی را به منظر تبدیل کردند. برای همین، فکر می‌کنم الآن نمی‌شود بحث را جمع‌بندی کرد و نتیجه گرفت؛ اما، از چیزهایی که تا حالا گفته شد می‌شود مواردی را لیست کرد و به‌عنوان جمع‌بندی در یک پرسش و پاسخ با هم بتوانیم از این جلسه بیرون ببریم.

کیوان جورابچی: من فکر می‌کنم اگر بخواهیم همۀ محور فرعی، شمالی‌ـ جنوبی، را ببینیم خوب است که تکه‌ای را من بگویم و تکه‌ای را شما. من بالای محور را می‌گویم و شما پایین را بگویید.

در بخش شمالی محور شمالی‌ـ جنوبی ما سازمان‌دهی مجددی داریم، درست متناظر با همان سازمان‌دهی که در محور شرقی‌ـ غربی داشتیم. به نظر من این اتفاقی نیست. احساس کردم در تحلیلی که دکتر رشیدزاده ارائه دادند باغچه‌های منقش روی زمین را روی محور اصلی توضیح دادند؛ ولی، به تصور من  بهتر است که این‌ها را در مجموعۀ باغ‌سازی یا منظرسازی بخش شمالی محور شمالی‌ـ جنوبی بدانیم. اگر این کار را کنیم، در واقع، در بخش شمالی محور شمالی‌ـ جنوبی عیناً با محور شرقی‌ـ غربی متناظر می‌شود. به این ترتیب که محور شمالی‌ـ جنوبی هم، که در تصویر تمام طول آن را از ابتدا تا آخرش می‌بینید، همان پنج منزل محور شرقی‌ـ غربی را دارد: منزل اول، باغچۀ منقش روی زمین است که از نظر من با پرتر آبی که روبه‌روی … متناظر است؛ منزل دوم، آب‌نمای دو تکه‌ای است که یک تکۀ گرد و یک تکۀ مستطیل‌شکل دارد (آب‌نمای هرم و حمام نیمفها) که به نظرم با آب‌نما و پرتر لاتونا قابل قیاس است؛ منزل سوم، راه است. دوباره با یک خیابان روبه‌روییم که در محور شرقی‌ـ غربی هم همان خیابان بوده (خیابان آب و کودکان)؛ منزل چهارم، آب‌نمای اژدها و منزل پنجم، آب‌نمای نپتون است. درنهایت، دوباره به آب‌نمای دوتکه‌ای می‌رسیم که ما را با 5 منزل به مقصد می‌رساند. به نظرم در این محور هم پنج سکانس، پنج چشم‌انداز، یا پنج لحظۀ فضایی کاملاً قابل درک است.

برویم این‌ها را با جزئیات بیشتر از نزدیک ببینیم. [اشاره به تصویر] این باغچۀ منقش شمالی است که در 1664 ساخته شده است. به نظرم این دو فضایی که لابه‌لای درختان می‌بینید زیباترین گروهای ورسای‌اند. الآن درباره‌شان صحبت نخواهیم کرد؛ اما، چون در تصویر سمت چپ دیده می‌شود، اشاره کردم که یادمان بماند.

به نظرم می‌رسد محوطه‌ای که در تصویر سمت راست می‌بینید، ظرافت‌های پارترهای محور شرقی‌ـ غربی را ندارد و به نظر کمی دم‌دستی‌تر است؛ ولی به‌هرحال، هندسۀ شعاعی بسیار دقیقی دارد. ظاهراً تغییرات مفصلی هم کرده است. [اشاره به تصویر] عکسی که الآن می‌بینید، نقاشی تاریخی است.

قطع شدن صدا (1:34:28 ـ 1:37:26)

کیوان جورابچی: … این خیابان امروز این شکلی است. اولاً معمار کلود پرو است. این خیلی مهم است. اینکه پروژه‌ای این چنینی در ورسای به تو برسد خیلی باارزش است. این خیابان به خیابان کودکان معروف است که در هر طرفش، در این نقاطی که دارید می‌بینید، 7 مجسمۀ برونزی داشته است که از سر و رویشان آب می‌ریخته است.

کاوه رشیدزاده: [اشاره به تصویر] اینجا، در دورۀ لویی چهارده، خیلی جالب‌تر بوده است. کلاً بحث ما این است که چقدر دورۀ لویی چهارده جذاب‌تر بوده است. گالری آبی که بعد گالری آنتیک می‌شود و مجسمه‌های آنتیک از روم به اینجا، در کنار فواره‌ها، آورده می‌شود. ما وارد بیشه‌ها نشدیم، اما آرام‌آرام داریم ایده‌هایی را می‌بینیم که دارند از فضای داخلی الهام می‌گیرند و لنداسکیپ را می‌سازند. ما به کانسپت‌هایی برمی‌خوریم که عمدتاً آن‌ها را در معماری فضای داخلی می‌بینیم. بعداً در آن بیشه‌ها نماد پیدا می‌کنند. در واقع، اینجا کلی ایده دادند و ظاهراً آب موضوعشان است که چگونه می‌شود با آب فرم‌های مختلفی از لنداسکیپ ایجاد کرد که بتواند به معماری، تاریخ معماری، و انواع و اقسام فرهنگی که ازلحاظ فضایی در آن زمان وجود داشته پاسخ بدهد.

کیوان جورابچی: [اشاره به تصویر] خیابان آب و خیابان کودکان لکه‌های آب دارد. کاوه گفت خیابان جالبی بوده است؛ اما راستش من اساساً با آن ارتباط برقرار نمی‌کنم. به نظرم این لکه‌های آب به‌نوعی آب را کم‌ارزش کردن است. هرچند که تنوع استفاده از آب خیلی زیاد است؛ ولی وقتی آب تداوم ندارد انگار اصلاً حضور ندارد؛ یعنی، عنصری که سراسر باغ را درمی‌نوردد و همواره آن پیوستگی‌اش ماهیت بنیادینش را به نمایش می‌گذارد. به نظرم، لکه‌های جدا از هم آب اتمسفر لازم را ایجاد نمی‌کند. هرچند که ظاهراً در قدیم اینجا پیوستگی آبی وجود داشته است. [اشاره به تصویر] این بچه‌ها و مجسمه‌های برونزی را در تصویر می‌بینید. خیابان آب در انتهایش به آب‌نمای بزرگتری می‌رسد که در همان حوض دایره‌ای شکل است؛ به آب‌نمای «دراگون یا آب‌نمای اژدها» معروف است. این آب‌نما از اپیزودهای افسانۀ آپولون است. آپولون جوان را نمایش می‌دهد که مار پیتون بزرگ را با تیروکمانش شکار می‌کند و او را می‌کشد. آن داستان در همه‌جای باغ تکرار می‌شود. من حقیقتاً نمی‌دانم کسانی که به دیدار این باغ می‌آمدند چقدر این داستان‌ها را بلد بودند. یا آیا کسانی آنجا می‌ایستادند و داستان را توضیح می‌دادند؟ یا اینکه اصلاً انسان قرن هفدهمی فرانسوی چقدر با اسطورۀ یونانی ارتباط دارد. من این میزان از حضور اسطوره‌های یونانی در این باغ را درک نمی‌کنم. [در تصاویر، چشم‌انداز استخر یا آب‌نمای دراگون به‌سمت جنوب، رو به محور شمالی‌ـ جنوبی باغ، خود آب‌نما و همان خیابان را می‌بینید]. به نظر می‌رسد که در قدیم انتهای آن با امروز قدری متفاوت بوده است.

سراغ نقطۀ انتهایی، شمالی‌ترین نقطۀ محور شمالی‌ـ جنوبی، یعنی «آب‌نمای نپتون یا گزیدون» که برادر زئوس و خدای دریاها است. همان پیرمردی است که عصای سه‌شاخه در دستش است و طوفان و آب و دریا همه به هدایت او هستند. سه دسته مجسمه در اطراف این آب‌‌نمای خیلی بزرگ به کار گرفته شده است: «نپتون و آمفی‌تریت، پروموتئوس، و خدای اقیانوس‌ها». در دوران لویی پانزدهم هم تغییرات مفصلی در این آب‌نما اتفاق می‌افتد و گویا 99 بازی مختلف آب در این آب‌نما به اجرا گذاشته می‌شده است. انواع بازی‌های آب و شگردهایی که به کمک آن آب را به فضاسازی منظر اضافه می‌کردند.

کاوه رشیدزاده: خیلی ممنون. جالب است که به‌سمت شمال که می‌رویم، هم در قدیم گروتو داشتیم و هم اینجا دراگون را داریم. انگار که آپولون، که همان لویی چهارخورشید است، دارد به‌نوعی با نیروهای اهریمنی درگیر می‌شود و سرکوبشان می‌کند. در این باغ فقط همه‌چیز گل و بلبل نیست؛ تضاد و دینامیک و این‌ها هم وجود دارد. در ضمن، این همه اسطوره و رفرنس به دنیای باستان در کنار مسیحیتی است که به‌جدیت در زندگی لویی چهارده وجود دارد. کاتدرال عظیمی که ساخته و در سیلوئت کاخ کاملاً خودنمایی می‌کند عمدی است. برای این است که نشان دهد دیانت لویی چهارده چقدر جدی و قوی است. ولی، در ضمن، او کسی است که دیگر به پاپ وفادار نیست.

[اشاره به تصویر] قسمت نمای جنوبی کاخ ورسای که آفتاب خوب دارد داستان کاملاً متفاوتی است. ما با نارنجستان طرف هستیم که به‌نوعی پدربزرگ گلخانه در قرون بعدی است. به‌دلیل هوای متفاوتی که فرانسه دارد، نگه‌داری از مرکبات نیازمند فضایی است که در زمستان بتواند درختان را در دمای مناسب‌تری نگه‌داری کند. پس، بهترین نوری که نمای ایجادشده در نارنجستان می‌گیرد در جهت جنوبی است. در زمستان، درختان داخل‌اند و همه‌شان در جعبه‌هایی قرار داده شدند و در تابستان، در فضای باز قرار می‌گیرند و در جاهای مختلف باغ هم از آن‌ها استفاده می‌شود. چون هم رایحه دارند و هم میوه‌هایی‌اند که در آن زمان میوه‌های گرانی بودند. هر کسی نمی‌توانسته مرکبات داشته باشد؛ برای همین، کاملاً چیز لوکسی است. [اشاره به تصویر] اینتریور، فضای داخلی نارنجستان، را می‌بینید که دهانه‌ها چه عظمتی دارند. جرزهای خیلی ضخیمی که گفته می‌شود حرارت را جذب می‌کنند و تا ماه‌ها درون خودشان نگه می‌دارند که بتواند در زمستان‌ها از درختان محافظت کند.

[اشاره به تصویر] تصویری از شکارگاهی در اطراف ورسای را می‌بینید. در دورنمایش، نمای جنوبی نارنجستان را می‌بینید. پارترهایی که نارنجستان دارد خیلی ظریف‌اند و در کنار دو پارتر اصلی روبه‌روی جبهۀ جنوبی کاخ، این دو با هم منظومه‌ای از منظر آب را می‌سازند که در انتها به دریاچۀ سوئیس ختم می‌شود. در این دریاچه هم کشتی‌رانی صورت می‌گیرد.

[اشاره به تصویر] اینجا ترکیبی از درختچه‌های قیچی‌خورده، درختان مرکباتی که از داخل به بیرون آورده شدند و این پله‌ای که مقیاسش خیلی بزرگ است می‌بینید. عظمت عرض پله را با این کسانی که از پله بالا و پایین می‌روند را می‌بینید. در این نقاشی کاملاً واضح است.

در ابتدا، نارنجستان به این عظمت نبوده است و لویی چهارده، در طول حیاتش، دستور می‌دهد که نارنجستان قوی‌تری را بسازند. [اشاره به تصویر] این هم نقشه‌ای از پارتری که در پایین وجود داشته با جزئیات آن است. در محور جنوبی، به‌سمت جنوب که حرکت کنیم، به این رزرووار آب می‌رسیم که آب‌ها اینجا جمع شده و دوباره به کار گرفته می‌شوند. اینجا تصویری از آن زمان است که کشتی انداخته‌اند و منظرش با حضور این‌ها کاملاً متفاوت می‌شود. [اشاره به تصویر] در انتهای این آکس، مجسمۀ مهمی قرار دارد. این مجسمه کار برنینی است. او بزرگترین هنرمند دورۀ باروک ایتالیا است. اصل مجسمه در فضای داخل حفاظت می‌شود و کپی آن اینجا قرار داده شده است. خیلی هم جالب است، چون این بخش دیگر جزو فضای عمومی شهر است و هر کسی می‌تواند از اینجا استفاده کند. در عین حال که مجسمه هست، گرفیتی هم کشیده شده است.

بین نارنجستان و دریاچۀ سوئیس هم یک خیابان هست که اینجا کاملاً بخش آزاد است. همان‌طور که وقتی از گرند کانال به‌سمت غرب می‌رویم پارک عمومی است. آنجا هم باز هر کسی می‌تواند با دوچرخه، پیاده و … برود و لذت ببرد. قدیم همۀ این‌ها بسته و مال شاه بوده است.

این هم نکتۀ جالبی است که لویی همۀ اشراف را محدود و مجبورشان کرده که بیایند و در ورسای زندگی کنند. یعنی، ورسای یک دنیا است، شهر است و محلۀ اشراف است. همه باید کنار شاه زندگی کنند و از کاخ‌های خودشان به گوشه‌ای از ورسای بیایند. در ورسای، تحت کنترل‌اند و در این مجموعه کارهای مفیدتری انجام می‌دهند. مثلاً، معلم هندسه دارند. اگر این مجموعه گرد هم نمی‌آمد، فکر نمی‌کنم آن جو علمی و فرهیخته برقرار می‌شد. این‌ها باید غذا بخورند. شاه باغ سبزی و صیفی خاص خودش به نام «پتژه دو قوآ»، (صیفی‌کاری شاه) را دارد. [اشاره به تصویر] این هم دیزاین شده و مهم‌ترین کسی که مجسمه‌اش را هم آنجا قرار دادند کوئین تینی است، گیاه‌شناس معروفی که این صیفی‌کاری را طراحی کرده است  که در طرحش، اینکه چه را کجا و باید به چه شکل ساخت، طرح کاشت و … مشخص شده است. تناسبات بخش صیفی‌کاری هم مربع کامل است و فعلاً هم سعی می‌شود که به همان شکل که بوده بماند.

جلسۀ بعد، باید این بیشه‌ها را ارائه دهیم؛ گذر در مسیر دیم بیشه‌ها که خودشان هم فضای متفاوتی دارند؛ باغ‌وحش که خودش خیلی مهم است؛ تریانون؛ موضوع هیدرولیک و زیرساخت‌های آن، اینکه آب را چطور به ورسای می‌آوردند که موضوع جذاب و مهمی است؛ موضوع موسیقی، آتش‌بازی، رویدادها، رقص؛ و نگاهی زوم‌اوت از ورسای و نگاه کردن به میراثی که لو نوتر و باغ‌سازی‌اش در اطراف باقی گذاشته است. در کلاسی که با خانم دکتر رضوی داشتیم، پروژۀ مپینگی بود که دانشجویان ورودی 1400 روی نقشۀ شکار لویی شانزده انجام دادند و آن هم جالب است. ورسای خیلی خاص است؛ اما، مشت نمونۀ خروار هم هست از باغ‌های در همین مقیاس و به همین بزرگی که کارکرد شکارگاهی دارند و اکثر المان‌هایی که اینجا می‌بینید و ارتباط‌هایی که میانشان برقرار است بین قصر، بیشه‌ها، راه‌های شاهانه، باغ‌ها و پارک شکارگاهی و … برقرار است. سعی کردم تبلیغی از جلسۀ بعد خدمتتان ارائه بدهم. مهم‌تر از همه آن لابیرنت و تئاتر آبی است که به نظرم خیلی جذاب است. خیلی ممنونم.

از استادم، خانم دکتر اعتضادی، که در طول این مدت همراهمان بودند خیلی تشکر می‌کنم. هر چه از علاقه و دانش اندک دارم مدیون ایشانم و همیشه از ایشان یاد گرفتم. ایشان در علاقۀ من به تاریخ بسیار تأثیرگذار بودند. خیلی ممنون که با ما هستید.

یکی از حضار: ضمن خسته نباشید به استادان محترم، دو پرسش پیرامون موضوع ورسای دارم: من شنیدم که برنینی را به این پروژه دعوت کردند؛ اما گویا سنش زیاد بوده و به دلایلی او را رد کردند. شما جایی اشاره کردید که … آیا ریشه در آن دارد یا صرفاً تردید است؟

پرسش دوم دربارۀ باغ فرح‌آباد است: من جایی خواندم که سفیر شاه‌سلطان‌حسین … و احتمالاً هم از آنجا بازدید کرده، …گفته‌اند که کل دربار صفوی قرار بوده به آنجا برود. این احتمال اقتباس را خیلی بالا می‌برد. آیا این کار شده است؟ نظر شما چیست؟

کاوه رشیدزاده: دربارۀ پرسش دوم، من اطلاع ندارم اما موضوع خیلی جالبی است. دربارۀ اولی، داستان مسابقۀ طراحی ضلع شرقی موزۀ لوور است که طرح باروک خیلی دینامیک دارد، با فضای عمومی کار می‌کند؛ ولی طرح کلود پرو خط تخت و بدون هیچ ارتباطی، و خیلی خشک و رسمی است. داستانش هم این است که آقای کلود پرو در دربار آشنا داشته است. برادرش شارل پرو در دربار بوده و مثل خیلی از مسابقه‌ها که واگذار می‌شود، … البته من کمی مزاح می‌کنم. در آن زمان بحث‌ بین مدرن‌ها و سنتی‌ها در معماری، ادبیات، هنر در جریان بود و این بحث‌ها را خود شارل‌ پرو، برادر کلود پرو که جزو مدرن‌ها بود، دربارۀ ادبیات برگزار می‌کند. مدرن‌ها عقیده داشتند که ادبیات و شعر در زمانۀ خودشان بهتر و پیشرفته‌تر از دورۀ کلاسیک است. جامعه در آن زمان خیلی پویا بوده و فرهیختگانی داشته است. همان‌طور که دیدید، کتاب چاپ می‌شده و مردم می‌توانستند کتاب آموزش معماری…

قطع شدن صدا و تصویر (2:03:38 ـ 2:05:21)

یکی از حضار: … از قومیت‌های مختلف به دیدن شاه می‌آمدند؟ این به چه صورت بوده است و آیا باغ محصور بوده است یا نه؟

کیوان جورابچی: ….

آن گروها که هفتۀ آینده درباره‌شان صحبت می‌کنیم، آن بخش‌ها ظاهراً باز هستند. [اشاره به تصویر] … و اهل دربارند و آنجا مهمانی‌ها برگزار می‌شود. جایی می‌خواندم برای اینکه شاه در ساعت‌های خاصی در این فضاها قدم می‌زده و رسمی نبوده مردم عادی برای دیدن شاه می‌آمدند. دربار از 1662 در ورسای مستقر است. تازه بقیه را هم اینجا می‌آورد. … از بخش‌های غربی باغ که نامحصور بوده است. نارنجستان محصور است ولی به‌نظر می‌رسد که می‌شود به بخش‌های عمومی باغ وارد شد. جایی هم نخواندم که اطراف اینجا آدم چیده باشند. اگر شما اطلاع بیشتری دارید بفرمایید.

نیلوفر رضوی: سنت باز کردن باغ‌های اشرافی یا حکومتی از دورۀ رنسانس وجود داشته است. …

لادن اعتضادی: پارک‌ها و کاخ‌های سلطنتی دورۀ باروک معروف‌اند که همچون کاخ‌های پیشین محصور نبودند و نشان از قدرت دفاعی جدیدشان دارد.

[1] Westphalian Sovereignty

[2] Le Roi du Soleil

[3] Vieux Versailles

[4]  Ville Neuve

این متن توسط خانم ترنم برقی پیاده سازی و ویراستاری شده است.

//—–//

باغ ورسای از نظر اندازه بسیار بزرگ است و در مقایسه با باغ‌های شاخص ایران مانند باغ ایلخانی، ارگ کریم‌خان، چهل‌ستون، نیاوران و ارم شیراز بسیار وسیع‌تر است. ساخت ورسای از حدود سال ۱۶۳۰ به زمان لویی سیزدهم بازمی‌گردد که قصر شکارگاهی ساخت و بعدها لویی چهاردهم در ۱۶۸۲ دربار را به آن منتقل کرد. در دوره او، تغییرات عمده‌ای در باغ انجام شد؛ از جمله ساخت تراس عظیم رو به باغ و طراحی شبکه‌ای از باغ‌ها با محورهای اصلی و فرعی که بر هم عمودند .

لویی چهاردهم که ۷۴ سال سلطنت کرد، خود را با آپولون، خدای خورشید، شبیه‌سازی می‌کرد و ورسای نماد قدرت و حکمرانی مطلقه او بود. او با همکاری معمارانی چون آندره لو نوتر، لو وو و شارل لو برن، باغ و قصر را توسعه داد. آندره لو نوتر یکی از مشهورترین باغ‌سازان اروپا بود که پروژه‌های متعددی را طراحی کرد.

آب نقش مهمی در طراحی ورسای دارد و فواره‌ها با بهره‌گیری از اختلاف ارتفاع و نیروی جاذبه عمل می‌کنند. محورهای اصلی باغ پنج بخش شامل باغ‌های منقش، آب‌نماهای متنوع و خیابان‌های پهن را شامل می‌شوند. پارترها (باغ‌های روی زمین) با ظرافت قیچی می‌شوند و نشان‌دهنده تسلط انسان بر طبیعت هستند.

مجسمه‌ها و اسطوره‌های یونانی و رومی در سراسر باغ حضور دارند و باغ با قدرت سیاسی و مذهب لویی چهاردهم پیوند خورده است. کاتدرال بزرگی در مجموعه وجود دارد که نماد دین و قدرت است.

اشراف مجبور بودند در ورسای زندگی کنند که موجب شکل‌گیری فضای علمی و فرهنگی شد. باغ شامل بخش‌هایی مثل نارنجستان، باغ‌وحش، تریانون و باغ سبزی شاه بود.

در نشست ششم به بیشه‌ها، لابیرنت، سیستم هیدرولیک، موسیقی و جشن‌های ورسای پرداخته خواهد شد.

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *